English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
round of negotiations دور مذاکرات
Other Matches
negotiations مذاکره
negotiations معامله
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
negotiations معاوضه مذاکرات
negotiations گفتگو ها
negotiations تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations انتقال
negotiations گفتگو
opening of negotiations افتتاح مذاکرات [معاملات]
peace negotiations مذاکرات صلح
preliminary negotiations مذاکرات مقدماتی
result of the negotiations عاقبت مذاکرات
result of the negotiations پی آمد مذاکرات
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
result of the negotiations نتیجه مذاکرات
process of negotiations روند مذاکرات
leader of the negotiations سرپرست مذاکرات
failure of negotiations شکست مذاکرات
beginning of negotiations شروع مذاکره
result of the negotiations حاصل مذاکرات
The negotiations were successful ( inconclusive ) . مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
round and round از هرسو
round on گرد کردن
round out دور زدن
round and round ازهر طرف
round on جمع اوری کردن
round off گرد کردن برشی
round off گرد کردن
round in به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
round down گرد کردن کاهشی
round d. دوجین تمام
round d. دوازده تاتمام
round and round گرداگرد
round and round دور تا دور
out of round غیرمدور
right round دور تادور
right round از هرسو
right round از هر طرف
ro round off گرد کردن
ro round off صاف کردن
ro round off ازتیزی دراوردن
ro round off کاو کردن محدب کردن
round about دور سر گرداندن مطلب
round about پر پیچ و خم
right round گرداگرد
look round اطراف کار را دیدن
round out گرد کردن
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
to round up گرد کردن
to round up گلوله کردن
to round up تبعیدکردن
to round up جمع اوری کردن
round up <idiom> گرد هم آوردن ،جمع آوری
get round از زیر [کاری] در رفتن
get round طفره رفتن
to come round [around] <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
round-up ورود ناگهانی پلیس
round-up حمله ناگهانی پلیس
to round on any one از کسی چغلی کردن
to round on any one چغلی کسیرا کردن
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to go round به همه رسیدن
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round up گرد کردن افزایشی
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
to come round سرزدن
to come round گشت زدن
to get round ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to get round باحیله پیشدستی کردن بر
to go round برای همه کفایت کردن
to go round دورزدن
to go round دیدنیهای غیر رسمی کردن
come round بازگشتن
round آنچه در دایره حرکت میکند
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
get round بدست اوردن
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round مشابه 8759
all round دورتا دور
go round به همه رسیدن
round مدور
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round گرد
get round قلق
get round پیش دستی کردن بر
come round بهوش امدن
come round شفا یافتن
come round بحال اول رسیدن
round عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
round نوبت گرد کردن
round گرد بی خرده
round گرد کردن
get round از سر خود وا کردن
all round سرتاسر
round مبلغ زیاد
it is the other way round وارونه است
it is the other way round عکس این است
round دور زدن مدور
round تکمیل کردن
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
round کامل کردن
round بی خرده کردن
round نوبت گردکردن
round گردی
round منحنی
go round دور زدن
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round دوربازی
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
round فشنگ
round گلوله
round عدد صحیح
round دایره وار
round بی خرده
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to turn round گردگشتن
to turn round چرخیدن
to do a thing in a round way اکل ازقفاکردن
to do a thing in a round way لقمه رادورسرگرداندن
top round قسمت گرد
top round گوشت کبابی
we went for a good round گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
western round مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
wooden round گلوله سالم و بادوام
to turn round دور گشتن
to turn round دورزدن
to show one round کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
aaron's round بنک سفید
aaron's round بوصیر
to pull round بهبودی یافتن
to round into a man مرد شدن
to round into a man بمردی رسیدن
round trips سفر رفت و برگشت سفردوسره
all the year round در تمامی یا سرتاسر سال
round trip سفر رفت و برگشت سفردوسره
round-robin تورنمنت دورهای شطرنج
to do a thing in a round way بطورغیرمستقیم کاریراکردن
merry-go-round چرخ فلک
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round sewing گرد دوخت
yean round در تمام سال
The news got round that he has come. خبرپیچیدکه اوآمده است
year-round <idiom> همه ساله
round the clock ۲۴ ساعته
to come round [British E] [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
angle-round نبش گرد
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
negotiation round دور مذاکرات
common round ابزار فیتیله
round bracket پرانتز
right round bracket پرانتز بسته
whip-round تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
round-eyed چشمگرد
yean round کار کننده درتمام سال
york round مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
round-the-clock شبانه روزی
round-the-clock بیست و چهار ساعته
round-the-clock روز و شب
round-the-clock لاینقطع
round-the-clock پیوسته
year-round در تمام مدت سال
year-round همه ی سال
round brush بورسگردمویی
round eye دکمهقزن
round neck یقهگرد
round pronator عضلهمکبورود
paper round فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
daily round کارهای روزانه
round head برگردان
round head سر گرد
round file سوهان گرد
round dance والتز
round dance رقص چوبی
round brackets دوهلال
round ingot شمش گرد
round billet شمش گرد
round bilge خن گرد
round house بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
for a mile round تا یک میل از هر سو
round window روزنه گرد
field round یک دور تیراندازی صحرایی
round off error خطای گرد کردن
fita round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
fixed round فشنگ کامل
fixed round فشنگ ثابت
round numbers اعداد سرراست
round line طناب گرد
in round numbers 00 سر راست 001تا
round angle زاویه 063 درجه
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
pull round بهبودی یافتن
pull round رفع نقاهت کردن
offer round به همه تعارف کردن
national round مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
merry go round چرخ گردان
merry go round چرخ فلک
marking round گلوله نشان کننده
marking round تیر نشان کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com