Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
round vowel
حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
Other Matches
vowel
واکه
vowel
صوتی
vowel
صدادار
vowel
مصوته واکه دار کردن
the quantity of a vowel
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
vowel point
حرکت
vowel point
اعراب
neutral vowel
صدای له شده
indeterminate vowel
حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
primary vowel sounds
صداهای اصلی
it is the other way round
عکس این است
round about
دور سر گرداندن مطلب
round about
پر پیچ و خم
round and round
دور تا دور
round and round
گرداگرد
round and round
از هرسو
round and round
ازهر طرف
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
get round
بدست اوردن
get round
قلق
ro round off
کاو کردن محدب کردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
ro round off
صاف کردن
look round
اطراف کار را دیدن
it is the other way round
وارونه است
out of round
غیرمدور
go round
به همه رسیدن
right round
دور تادور
go round
دور زدن
right round
از هرسو
right round
از هر طرف
ro round off
گرد کردن
right round
گرداگرد
round d.
دوازده تاتمام
round on
گرد کردن
round out
دور زدن
round out
گرد کردن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
to go round
دورزدن
to go round
برای همه کفایت کردن
to go round
به همه رسیدن
to get round
باحیله پیشدستی کردن بر
to get round
ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to come round
گشت زدن
to come round
سرزدن
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round up
گرد کردن افزایشی
round on
جمع اوری کردن
to go round
دیدنیهای غیر رسمی کردن
round d.
دوجین تمام
to round up
جمع اوری کردن
round down
گرد کردن کاهشی
to round up
تبعیدکردن
to round up
گلوله کردن
to round up
گرد کردن
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
to round on any one
از کسی چغلی کردن
round in
به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
round off
گرد کردن
round off
گرد کردن برشی
round
نوبت گرد کردن
round
مدور
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
come round
شفا یافتن
come round
بهوش امدن
come round
بازگشتن
come round
بحال اول رسیدن
round
دوربازی
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
round
فشنگ
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
all round
سرتاسر
round
گرد بی خرده
round
گرد کردن
round
آنچه در دایره حرکت میکند
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round-up
حمله ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
all round
دورتا دور
round
مشابه 8759
round
گلوله
round
مبلغ زیاد
round
بی خرده کردن
round
نوبت گردکردن
round
بی خرده
round
گرد
get round
طفره رفتن
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
get round
از سر خود وا کردن
get round
پیش دستی کردن بر
round
کامل کردن
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
منحنی
round
گردی
round
دور زدن مدور
round
تکمیل کردن
round
دایره وار
round
عدد صحیح
negotiation round
دور مذاکرات
show one round
همه جا را به کسی نشان دادن
smoke round
گلوله دودانگیز
to round into a man
بمردی رسیدن
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
to pull round
بهبودی یافتن
to do a thing in a round way
بطورغیرمستقیم کاریراکردن
smell round
سر و گوش اب دادن
this earthly round
زمین
theater in the round
تماشاخانه دارای صحنه مدور
the round of heaven
گنبد اسمان
this earthly round
گیتی
to do a thing in a round way
لقمه رادورسرگرداندن
the golden round
تاج زرین
to do a thing in a round way
اکل ازقفاکردن
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
to round into a man
مرد شدن
year-round
<idiom>
همه ساله
year-round
در تمام مدت سال
round-the-clock
پیوسته
round-the-clock
لاینقطع
round-the-clock
روز و شب
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
شبانه روزی
to come round
[British E]
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
year-round
همه ی سال
round brush
بورسگردمویی
round the clock
۲۴ ساعته
The news got round that he has come.
خبرپیچیدکه اوآمده است
whip-round
تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
round-eyed
چشمگرد
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
round pronator
عضلهمکبورود
round neck
یقهگرد
round eye
دکمهقزن
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
yean round
کار کننده درتمام سال
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to turn round
چرخیدن
to turn round
گردگشتن
to turn round
دور گشتن
to turn round
دورزدن
round bracket
پرانتز
to show one round
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
right round bracket
پرانتز بسته
top round
قسمت گرد
common round
ابزار فیتیله
top round
گوشت کبابی
yean round
در تمام سال
wooden round
گلوله سالم و بادوام
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
we went for a good round
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
angle-round
نبش گرد
round of negotiations
دور مذاکرات
round of ladder
پله نردبان
in round numbers 00
سر راست 001تا
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
illumination round
گلوله منور
illumination round
گلوله روشن کننده
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
hereford round
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
half round
گج بری نیم گرد
half round
نیم دایره
half round
نیم گرد
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
live round
گلوله جنگی
pull round
بهبودی یافتن
pull round
رفع نقاهت کردن
offer round
به همه تعارف کردن
national round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
merry go round
چرخ گردان
merry go round
چرخ فلک
marking round
گلوله نشان کننده
marking round
تیر نشان کننده
live round
تیر جنگی
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
for a mile round
تا یک میل از هر سو
all the year round
در تمامی یا سرتاسر سال
aaron's round
بنک سفید
aaron's round
بوصیر
round trips
سفر رفت و برگشت سفردوسره
round trip
سفر رفت و برگشت سفردوسره
round-robin
تورنمنت دورهای شطرنج
merry-go-round
چرخ فلک
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bring round
بهوش اوردن
to bring round
بهوش اوردن
fixed round
فشنگ ثابت
fixed round
فشنگ کامل
fita round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
round window
روزنه گرد
daily round
کارهای روزانه
daily round
گردش روزانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com