English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route order فرمان ستون راه رو
Search result with all words
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
freight route order ترتیب حمل و نقل درجاده ها
Other Matches
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
route فرمان حرکت دادن
route راه
en route در راه
route رهنامه
route تعیین خط مسیر
route کانال
route راه جریان معمولی
route جاده
route خط سیر
route مسیر چیزیرا تعیین کردن
route به خاک نشاندن تثبیت کردن
route به زمین نشاندن
route مسیر
re route ارسال در یک متفاوت
re-route ارسال در یک متفاوت
route مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
scenic route مسیرنمایشی
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
delay en route تاخیر در حین راه
supply route خط تدارکات راه اماد
coastal route مسیر ساحلی
coastal route راه ابی ساحلی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
route board تختهتعیینمسیر
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
route marches راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
route march راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
alternative route گزینش مسیر دیگر
supply route مسیر اماد
supply route اماد راه
approach route مسیرفرود به باند
approach route مسیر تقرب به باند
artificial route مسیر مصنوعی
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
open route جاده باز
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
air route مسیر هوایی
operational route مسیر عملیاتی
logistic route امورلجستیکی یکانها
logistic route تدارک کردن
logistic route مسیرهای لجستیکی تدارکات
logistic route امورلجستیکی
logistic route فن امادکردن یکانهادر عملیات
operational route جاده عملیاتی
route reconnaissance شناسایی جاده
operational route جاده رزمی
route column ستون راه
route column ستون راهپیمایی
operational route جاده حاضر به کار
overland route راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
open route جاده بدون کنترل وبازرسی
overland route راه خشکی
logistic route راههای تدارکاتی
lateral route جاده عرضی
route transposition نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
route step قدم راه رو قدم راه رفتن
route step فرمان قدم راه
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
route classification طبقه بندی جاده ها
route selection انتخاب مسیر
route reconnaissance شناسایی مسیر
lateral route جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
main supply route مسیر اصلی اماد
main supply route اماد راه اصلی
great circle route کمان دایره عظیمه
double flow route مسیر دو طرفه
great circle route مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
double flow route جاده دوطرفه
convention merchandies per route قرارداد بین المللی جهت حمل کالا
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
double flow route جاده دو خطه
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
main supply route راه اصلی تدارکات
We took the scenic route from Oslo to Bergen. ما در مسیر خوش منظر اسلو به برگن راندیم.
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
order off حکم خروج
out of order خراب
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
out of order درهم برهم
out of order نادرست
to order <idiom> به ترتیب
out of order <idiom> کارنکردن
In this order. In this way. باین ترتیب
in order that he may go برای اینکه برود
in order that برای اینکه
in order that تا اینکه
in order درست
in order صحیح
in order دایر
to the order of بحواله کرد
to the order of به حواله کرد
to the order of در وجه
in order that i may go برای اینکه بروم
re order سفارش دوم باره
first order مرتبه اول
out of order از کار افتاده
second order مرتبه دوم
order مرتبه
order نظام معماری
order شیوه
order سبک معماری
order سفارش دادن کالا یا جنس
order دستورالعمل دستور
order نظم دادن
order فرمان نظم
order ترتیب انجام کار
in order to ... برای [اینکه]
order سفارش دادن تنظیم کردن
in order to ... تا [اینکه ]
order سفارش دادن دستور دادن
order راسته
order کد عمل
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order رتبه
order امر
order دستور دادن سفارش
order سفارش دادن
order حواله کرد حواله کردن دستور
order دستور سفارش
order حواله
order حکم
order مرتب کردن
order ترتیب
order ن
by order of حسب الامر
order سفارش
order دستورالعمل
order دستور
order خرید سفارش خرید
order منظم کردن
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
order دستورعملیاتی
order دستور دادن
order نظم
by order of فرمان
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
the line is out of order سیم خراب است
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
order time زمان سفارش کالا
order off the field حکم خروج
order of discharge حکم برائت ذمه
order of fire روش تیراندازی
order of fire ترتیب توالی اتش
order of fire ترتیب احتراق موتور
order of magnitude مرتبه بزرگی
order of matrix مرتبه ماتریس
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of the day برنامه روزانه
order of the day معادل agenda
order of the day دستور جلسه
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
order of discharge حکم تصفیه
provisional order دستور موقت اداری
processing of the order انجام سفارش
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order حواله پستی
place an order سفارش دادن
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
pay order سندپرداخت حقوق
pay order لیست پرداخت حقوق
purchase order دستور خرید
public order نظم عمومی
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
review order لباس وتحملات سان
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
partial order ترتیب جزئی
purchase order سفارش خرید
partial order پاره ترتیب
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
French Order سبک معماری فرانسوی
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
good order خوش ترتیب [فلسفه]
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
assemblage of Order ستون بندی مختلط
Attic Order ستون بندی آتنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com