Dictiornary-Farsi | rules of football | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 79 (6 milliseconds)

English	Persian
rules of football	قوانین یا قواعد فوتبال


Other Matches

football	توپ فوتبال
football	توپ فوتبال آمریکایی [توپ بیضوی]
football	توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
football	بازی فوتبال
he is a novice in football	در بازی فوتبال تازه کار است
football cleats	کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
football hooligan	خرابگر پر سر و صدای فوتبال
football game	بازی فوتبال
American football	فوتبال آمریکایی [ورزش]
touch football	نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
I am stiff with football.	بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
football pools	استخر
six man football	فوتبال دو تیم 6 نفره
flag football	نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
to play football	فوتبال بازی کردن
association football	اتحادیه فوتبال
football boot	کفشفوتبالی
canadian football	فوتبال کانادایی
scrimmage in Canadian football	بازیتمرینیفوتبالدرکانادا
I have lost my interest in football .	دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
The football field must be marked out.	زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
american football player	بازیکنفوتبالآمریکایی
playing field for American football	زمینبازیفوتبالامریکایی
Playing football is not my idea of fun .	فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
playing field for Canadian football	زمینبازیفوتبالکانادایی
Football pool [British English]	قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
These football players are the pick of the bunch .	این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
football club [British Englisch]	باشگاه فوتبال
football fan [British English]	طرفدار فوتبال
football fan [American English]	طرفدار فوتبال آمریکایی
The football players are warming up before the game ( match) .	هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
to use these rules	از این قاعده ها استفاده کردن
rules	قواعد بازی
rules	روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
under these rules	بموجب این قوانین
to r against the rules	بقوانین پشت پا زدن
rules	وعملیات روی آنها
b rules	قواعدی در یک سیستم تولید به عقب
ground rules	قوانینپایهایواساسی
the rules of protocol	قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
transformational rules	مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
pocket rules	خط کش های تاشو [ابزار]
pocket rules	خط کش های جیبی [ابزار]
rules of chess	قوانین شطرنج
standing rules	مقر رات
inland rules	قوانین داخلی
infraction of rules	نقض قوانین
hund rules	قواعد هوند
hague rules	قوانین لاهه
fundamental rules	قواعدیاقوانین اساسی
fleming's rules	قواعد فلمینگ
competition rules	قوانین رقابت
commutation rules	قواعد جابجایی
slide rules	خط کش محاسبه
slide rules	خط کش مهندسی
slide rules	خط کش ریاضی
inland rules	مقررات حرکت در ابهای داخلی
precendence rules	قواعد تقدم
golden rules	قاعده زرین
rules of procedure	قوانین مربوط به روش جاری
rules of road	قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
rules of the roads	قوانین دریانوردی
rules of procedure	روش جاری
rules of the roads	قوانین راه
rules of engagement	روشهای درگیری پدافند هوایی
rules of engagement	قوانین درگیری
selection rules	قواعد گزینش
rules of decorum	اداب
standing rules	نظامات
standing rules	مقر ره
rules committee	کمیته قوانین
rules of procedure	نظامنامه داخلی
marquis queensberry rules	مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
rules for forming plurals	قواعد جمع بندی
rules for forming plurals	ایین جمع بندی
european community competition rules	مقررات رقابت در جامعه اروپا
To break the law (rules , regulations).	قانون شکنی کردن
Pay attention to the house rules [hazard statements] .	توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .