English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
English Persian
runs دویدن
runs پیمودن
runs پخش شدن جاری شدن
runs دوام یافتن ادامه دادن
runs اداره کردن
runs نشان دادن
runs ردیف
runs سلسله
runs ترتیب محوطه
runs سفر
runs گردش
runs ردپا حدود
runs مسیر
runs راندن
runs رانش دایر بودن
runs امتداد
runs اجرا
runs دور
runs کارکردن موتور
runs به کار انداختن روشن کردن موتور
runs یک راه عکسبرداری هواپیما
runs یک امتیاز
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs اجرای
runs دستورات یک برنامه
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs کار کردن یک وسیله
runs اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
runs دستور RUN
Other Matches
re-runs نمایش مجدد
re-runs دوباره دویدن
re-runs برنامهی تکراری
dummy runs تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
trial runs استفاده ازمایشی
the train runs without a stop میرود
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
The engine runs by a battery. این موتور با باتری کار می کند.
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
He is the boss . He runs the show. اوهمه کاره است
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
the train runs without a stop قطار بدون ایست
The book runs to nearly 600 pages. این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com