Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
sabre and epee warning line
خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
Other Matches
warning line
خط اخطار
foil warning line
حلقهاخطارخنثیکننده
epee
مسابقه اپه
sabre
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre
باشمشیرکشتن
the sabre
نیروی نظامی
the sabre
حکومت نظامی
sabre
مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
sabre cut
زخم شوشکه ضربه شمشیر
sabre cut
زخم شمشیر
super sabre
نوعی هواپیمای تک موتوره جت سوپرسونیک تاکتیکی
circassian sabre
شوشکه
sabre-rattling
رزمایشنظامی
warning
توجه به خط ر ممکن
warning
اطلاع
as a warning to others
برای عبرت دیگران
as warning to
برای عبرت
warning
تحذیر
warning
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning
اخطاریه دادگاه
warning
اخطار
warning
اشاره
warning
زنگ خطر
warning
اعلام خطر
warning
عبرت
warning
اژیر هشدار
warning
هشدار
warning
اعلام خطر کردن هشدار
warning
خبر
warning
اگهی
warning cries
فریادهای هشدار
warning light
چراغ خطر
warning light
لامپ خطر
warning net
شبکه اژیر
warning order
دستور اگهی
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning net
شبکه اعلام خطر
warning pipe
لوله سرریز
He took no heed of my warning.
به اخطار من توجهی نکرد
warning track
منطقهجریمه
warning lights
چراغهشدار
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
اعلام خطر کردن
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر کردن
warning plate
صفحههشدار
warning system
سیستم خبردهنده
warning system
سیستم الارم
warning signal
علامت خطر
warning sign
علامت احضار
warning sign
علامت اخطار
warning radar
رادار هشدار دهنده
warning pipe
لوله خبر
issue a warning
اخطار صادر کردن
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
warning agent
گند گاز
local warning
اعلام خطر محلی
warning signal
علامت اعلام خطر
warning device
وسیلههشدار
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
battery warning light
چراغهشدارباطری
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
The warning light seems to have malfunctioned.
چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
on-air warning light
نورهشدارنورروشن
oil warning light
چراغهشدارروغن
control and warning center
سیستم کنترل و اعلام خطر
danger warning level
حداقل موجودی
air warning net
شبکه اعلام خطر هوایی
airspace warning area
منطقه اعلام خطر هوایی
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
airborne early warning
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
danger warning level
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
door open warning light
چراغهشداربرایبازبودندر
low fuel warning light
چراغهشدارکمبودبنزین
oil pressure warning indicator
شاخصهشدارفشارروغن
main beam warning light
اشعهاصلینورهشداردهنده
Drive on dimmed headlights !
[Warning to drivers]
با نور پایین حرکت کنید!
[هشدار به رانندگان]
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
out of line
<idiom>
ناصحیح
the line
صف
line of d.
مرز
by-line
خط دوم یافرعی
to come in to line
در صف امدن
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
to come in to line
موافقت کردن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
down line
بار کردن پایین خطی
down the line
ضربه از کنار زمین
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
line of d.
حد فاصل
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
on line help
کمک مستقیم
in line
همراستا
line by line
سطر به سطر
in line
شمشیر در وضع حمله
on the line
هواپیمای اماده پرواز
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
out of line
خارج از خط جبهه
along line
در خط
along line
در امتداد خطوط
all along the line
در همه جا
all along the line
درامتدادهمه خط
mean line
خط میان
line-up
به ترتیب ایستادن
off line
منفصل
off line
قطع
off line
غیر متصل
off line
برون خطی
line
رشته بند
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
ردیف
line
در سمت
line
رشته
line
لاین
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
جبهه جنگ
line up
به خط شدن
line
سیم
line
صفی در خط
line
خط صف
line
بخط کردن
line
پوشاندن
line
استرکردن
line
طرز
line
خط زدن
line
اراستن
line
ترازکردن
line
خط
line
سطر
line
: خط
line
طناب خط
line
نسب
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
حدود رویه
on line
مورداستعمال
line
طناب سیم
on line
داخل رده
line
جاده
line
شعبه
on line
درون خطی
line
دهنه
on line
متصل
line
لجام
on line
مستقیم
line
: خط کشیدن
line
خط دار کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line
خط انداختن در
line
محصول
line
رسن
line
ریسمان
by line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line-up
ردیف ایستادن تیم
on line
در خط
marriage line
گواهینامه ازدواج
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
mason's line
ریسمان کار
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
median line
میانه
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
marline or line
طناب کوچک دولا
lubber's line
نشانگر سینه
requisition line
خط درخواست اماد
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line
خط سینه ناو
mach line
موج ضربهای ضعیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com