Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 33 (1 milliseconds)
English	Persian
saddled with debts	زیر بار قرض رفتن
Other Matches
saddled	حایل
saddled	حائل
saddled	صفحه رنده بند ماشین تراش
saddled	گردنه
saddled	پایه
saddled	زمین زینی شکل گردنه
saddled	زین
saddled	پالان زدن
saddled	سواری کردن
saddled	تحمیل کردن
saddled	زین کردن
debts	بدهی داشتن
debts	بدهکاربودن
debts	غین
debts	بدهی
debts	وام
debts	قرض
debts	دین
debts	قصور
to incur debts	به قرض افتادن
vertification of debts	تشخیص مطالبات
embarrassed with debts	زیر بار بدهی
preferential debts	دیون ممتازه
mutual debts	دیون مشترک
emcumbered with debts	زیر بار قرض یا بدهی
embarrassed with debts	گرفتار قرض
bad debts	طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
collecting debts	وصول مطالبات
book debts	بدهی دفتری
bad debts	طلب غیر قابل وصول
He died leaving nothing but debts .	فوت کرد وهیچ چیز غیر از قرض باقی نگذاشت
The party was latched on to him. He was saddled with the party.	میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com