English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
safety device دستگاه ضامن
safety device ضامن
safety device خارضامن
Search result with all words
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
Other Matches
safety اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
overall safety ایمنی کامل
right safety مهرهمحافظراست
safety امنیت
safety امنیت محفوفیت
safety سلامت
safety ایمنی
safety اطمینان
safety تامین
safety بی خطری
safety برقرار کردن تامین
safety به ضامن کردن ضامن
safety نجات
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
free safety مدافع در منطقه ضعف
safety catch ضامنتفنگ
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
troop safety تامین عده ها
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
safety trap تله ایمنی
safety valve دریچه اطمینان
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
safety wire سیم ضامن
safety wire اشبیل ضامن
safety wire سیم ایمنی
safety binding نوارامنیت
safety stop ترمز خطر
ship safety سلامت کشتی
strong safety مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
left safety مهرهمفمنچپ
safety chain زنجیرهامنیت
safety earmuff گوشپرشامنیتی
safety goggles عینکایمنی
safety handle دستهایمنی
safety pad تشکنجات
safety rail سپرامنیتی
safety scissors قیچیناخنگیر
safety tank منبعامنیت
safety tether احتیاجاتامنیتی
safety thermostat ترموساتامنیتی
safety cap کلاهکامنیتی
safety cage قفسهبازی
safety boot چکمهیایمنی
factor of safety عامل اطمینان
factor of safety سازه ابیمی
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
factor of safety عامل تامین
factor of safety ضریب اطمینان
safety lanes مسیرهای امن دریایی
right safety back مهرهمحافظعقبیراست
safety area مهرهایپشتدست
safety thong تسمهامنیتی
safety stock موجودی تضمینی
safety lock قفل ضامن
safety hazard مخاطره ایمنی
safety glasses عینک ایمنی
safety glass شیشه اطمینان
safety glass شیشه نشکن
safety glass شیشه بی خطراتومبیل
safety glass شیشه ایمنی
safety glass عینک ایمنی
safety gap دهانه حفافت
safety fuze چاشنی
safety fuze ماسوره تامینی
safety hook قلاب اطمینان
safety island سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
safety lamp چراغ بی خطر معدن ذغال سنگ
safety lock چفت ضامن سلاح
safety lock ضامن اسلحه
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety limit حد تامین
safety lever دستگیره ضامن
safety lever اهرم ضامن
safety match کبریت بی خطر
safety lamp چراغ ایمنی
safety lamp چراغ اطمینان
safety lamp فانوس
safety fuse فیوز ایمنی
safety fuse فیوز اطمینان
put on safety روی ضامن گذاشتن
put on safety به ضامن کردن
safety motive انگیزه ایمنی
safety officer افسر تامین یکان
safety plug پولک اطمینان
safety post پایه ایمنی
safety precaution پیش بینیهای احتیاطی
safety razor تیغ خود تراش
safety regulations ایین نامه جلوگیری از خطر
safety stakes دستکهای تامین
safety biltz حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا
safety bolt ضامن
safety bolt تفنگ ضامن دار
safety fuse فیوز
safety fork گیره ضامن
safety fork دوشاخه امنیت
safety fence جانپناه
safety fence جانپناه کنار راه
safety factor عامل تامین
safety factor ضریب تامین
safety diagram دیاگرام تامین
safety card کارت تامین اتشبار
safety card کارت تامین جنگ افزار
safety stock موجودی ذخیره انبار
failure safety ایمنی در برابر خرابی
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
safety net وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety belts کمربند نجات
safety belts کمربند اطمینان
safety belts کمربند ایمنی
can one pass it with safety? ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
failure safety قابلیت اطمینان
safety interlock قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
angle of safety زاویه امنیت
safety interlocks قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
angle of safety زاویه تامین گلوله
failure safety قابلیت اعتماد
safety belt کمربند رکاب
safety pins خار ضامن میله ضامن
safety boat قایق نجات
safety pins اشبیل ضامن
safety pin خار ضامن میله ضامن
safety pin اشبیل ضامن
safety-valves دریچه اطمینان
safety-valve دریچه اطمینان
safety nets وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety belt کمربند ایمنی
safety belt کمربند اطمینان
safety mechanism ساز و کار ایمنی
safety belts کمربند رکاب
safety belt کمربند نجات
for reasons of safety به خاطر دلایل امنیتی
coefficient of safety ضریب اطمینان
reasons of safety دلایل امنیتی
left safety back مهرهمحافظعقبی
to carry a piece at safety تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
healt and safety commision کمیسیون سلامت و امنیت
drivebelt safety guard محافظهتسمهگرداننده
to put safety first [foremost] اولویت اول را به ایمنی دادن
safety locking devices قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
ultimate factor of safety ضریب اطمینان اختیاری
steel safety wheel فلزایمنیچرخ
device دستگاه اسباب وسیله
device اپارات
device فزاره
device چاشنی
device شعار دستگاه
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device الت
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device وسیله جانبی
device حیله
device خارضامن
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device شیوه
device تمهید
device اختراع
device اسباب
device ابزار
device وسیله
device ضامن
device عامل
device تجهیزات
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device name نام دستگاه
device دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device PRN برای پورت چاپگر
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
symbolic device دستگاه سمبلیک
storage device انباره
military device اسباب ارتشی
physical device ابزار مادی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
synchronous device دستگاه همزمان
warning device وسیلههشدار
timing device ساعتی
switching device تجهیزات سوئیچینگ
storage device دستگاه انباره
lifting device ابزار بالا بر
locking device ابزار
timing device وسیله
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com