Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (10 milliseconds)
English
Persian
sail panel
صفحهقایقرانی
Other Matches
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
هروسیلهای که با باد بحرکت دراید
sail
شراع کشتی بادی
sail
بادبان
sail into
به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
to go for a sail
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
in sail
د رکشتی
sail
راندن
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail ho!
کشتی !کشتی !
sail
شراع
sail
مسافرت با قایق بادی
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
sail
سفر دریایی رااغاز کردن
sail
حرکت کردن
sail
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
to me sail
رهسپار شدن
sail into
<idiom>
under sail
دارای بادبانهای گسترده
to take in sail
جمع کردن یا پیچیدن بادبان شراع پیچیدن
sail
با کشتی حمل کردن
to sail
[for]
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
sail arm
پره اسیاب بادی
set sail
<idiom>
سفردریایی را آغازکردن
sail hook
قلاب چادر
sail cloth
پارچه بادبانی یا شراعی
sail area
سطح بادبان
sail area
قسمت بادگیر کشتی
head sail
بادبان جلو کشتی
mizzen sail
بادبان پاشنه
make sail
sail set
full sail
تبار مجهز
full sail
بابادبانهای گسترده
how many day's sail is it?
چند روز راه است باکشتی
lateen sail
بادبان سه گوش
mizzen sail
بادبان روی دکل فرعی
dry sail
بیرون اوردن قایق از اب
lateen sail
کشتی دارای بادبان سه گوش
main sail
بادبان اصلی
cut of sail
برش بادبان
head sail
بادبان جلوی دکل
set sail
sail make: syn
set sail
رهسپار دریا شدن
stay sail
بادبان نصب شده برروی دیرک
set sail
بالا بردن بادبان
Bermuda sail
بادبانبرمودائی
gaff sail
بادبانمایلمتصلبهدکل
sail locker
انبار ملوانی
to set sail
رهسپارشدن
sail locker
انبار وسایل ملوانی
to sail the sky
پروازکردن درهوا
to sail a sea
باکشتی عبورکردن ازدریا
sail loft
جایگاه بادبان سازی
to clew up
[ a sail
بالاکشیدن بادبان
to sail avessel
راندن قایق
square sail
بادبانچهاگوش
press of sail or canvas
بادبان بفراخور باد
fore royal sail
بالاترینقسمتبادبان
gaff sail boom
تیرکبادبانمایل
sail close to the wind
اندکی از اصول تجاوزکردن
main royal sail
بادبانسلطنتیاصلی
press of sail or canvas
ان مقداربادبان که باد اجازه دهد
To be a time server . To sail with the wind .
ابن الوقت بودن
upper fore topgallant sail
قسمتبالاییبادبانچهارگوش
lower fore topgallant sail
بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
main lower topgallant sail
بادبانبالایدکلاصلیتحتانی
main upper topgallant sail
بادباناصلیرویعرشهیفوقانی
To be a time -server . To sail with the wind . To be unprincipled.
نان را به نرخ روز خوردن ( ابن الوقت بودن )
on the panel
ثبت شده
on the panel
جزوصورت گرفته
panel
هیئت تشک پالان
panel
قاب تختهای قاب تزئینی
panel
نقاشی روی چوی
panel
پانل
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel
صورت اسامی اشخاص
panel
تخته کوبیدن
panel
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشان دهندههای وضعیت
panel
یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panel
تابلوی عقب کامپیوتر که اتصالات به رسانههای جانبی مثل صفحه کلید
panel
چاپگر
panel
نمایشگر ویدیو و mouse را نگه می دارد
panel
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panel
تابلو
panel
تابلوی برق
panel
جعبه کلیدبرق
panel
قطعه
panel
قاب سقف
panel
قاب عکس
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
هیئت
panel
قطعه مستطیلی شکل
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel
قاب گذاردن حاشیه زدن به
panel
میزگرد
panel
پرده شبکه مخابرات
panel
پرده مخابرات
panel
صفحه تقسیم برق
panel
صفحه کلید
panel
صفحه نمودارجعبه سویچها
panel
ورقه درپوش
panel
صفحه
graphic panel
تابلو نگارهای
feeder panel
تابلوی تغذیه
marking panel
پرده مخابرات
marking panel
پرده شناسایی
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
data panel
دکمهاطلاعات
solar panel
پهنهی آفتابگیر
veneer panel
صفحه روکش
control panel
پانل مخصوص نصب کنترل ها
touch panel
صفحه حساس به تماس
control panel
تابلوی فرمان
operating panel
تابلوی عملکرد
panel board
تابلوی برق
maintenance panel
تابلوی نگهداشت
middle panel
قابچوبیمیانی
fuse panel
پانل فیوز
drapery panel
چین پرده ای
fuse panel
تابلوی فیوز
front panel
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front panel
تابلوی جلو دار
door panel
بخش مسطح درب
trim panel
آرایندهتختهمیانی
marking panel
پرده علامت گذاری مین
scuttle panel
صفحهحبله
distribution panel
تابلوی توزیع
radiator panel
صفحهرادیاتور
photovoltaic panel
تابلویقدرتزاینوری
side panel
حاشیهکناری
modesty panel
صفحهحفظعفت
panel box
جعبه تابلو
control panel
تابلوی کنترل
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
panel truck
بارکش کوچک موتوری
panel truck
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
panel wall
اگین دیوار
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
back panel
صفحه عقبی
built in panel
تابلوی نصب
ceiling panel
لقط
panel interview
مصاحبه میزگرد
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
panel work
تنکه سازی
control panel
صفحه کنترل
plywood panel
تخته چندلا
patch panel
تابلوی سرهم بندی
panel work
تخته کوبی
panel screen
صفحه
panel discussion
بحث میزگرد
the panel of a door
تنکه در
panel code
علامت رمزپرده شناسایی
panel cutout
فیوز تابلو
signal panel
پرده مخابرات
to panel a door
تنکه بدر گذاشتن
panel formwork
تخته قالب بندی بتن
panel formwork
قالببندی پیاده شونده
panel house
جنده خانه
to panel a dress
جامه زنانه را با تیکهای ازرنگ دیگر اراستن
panel code
کد پرده مخابرات
plasma panel display
وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
plasma display panel
صفحه نمایش گازی
central control panel
مرکز کنترل
flat panel display
صفحه نمایش مسطح
video connection panel
صفحهاتصالبهنمایشگر
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
overhead switch panel
صفحهکلیدبالایسر
solar cell panel
صفحهباطریخورشیدی
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
switch board panel
تابلو کلید
electrical connection panel
صفحهاتصالبهبرق
control panel device
ابزار تابلوی کنترل
liquid crystal bar graph panel indicator
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com