Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (9 milliseconds)
English
Persian
sale manager
مدیر فروش
Other Matches
manager
امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
manager
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
manager
ل کامپیوترها و شبکه در شرکت
manager
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
manager
یس بخش در شرکت
dp manager
مدیر داده پردازی
manager
و نیز آدرس شیار را
manager
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
manager
مباشر
manager
کارفرما
manager
مدیر تیم
manager
مدیر مسابقه بوکس
manager
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
manager
مدیر
bank manager
رییسبانک
item manager
مدیریت اقلام تدارکاتی
office manager
رئیس دفتر
town manager
شهردار انتصابی
file manager
مدیر فایل
office manager
رئیس اداره
record manager
مدیر رکورد
micro manager
مدیر ریزکامپیوترها
stores manager
مدیر انبارها
general manager
مدیر باشگاه
site manager
رئیس کارگاه
staff manager
رئیس کارگزینی
library manager
مدیر کتابخانه
LAN Manager
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
edp manager
مدیرداده پردازی الکترونیکی
personnel manager
مدیر استخدام
sales manager
مدیر فروش
program manager
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
program manager
مدیر برنامه ها
Print Manager
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
presentation manager
برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
presentation manager
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
project manager
مدیر طرحها
project manager
مدیر پروژه ها
project manager
مدیر پروژه
stage manager
مدیر نمایش
stage manager
کارگردان نمایش
acting manager
کفیل
item manager
مدیر اقلام
operation manager
مدیر عملیات
computer center manager
مدیر مرکز کامپیوتر
data base manager
مدیر پایگاه داده
computer operations manager
مدیر عملیات کامپیوتر
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
adobe type manager
مدیر انواع فونت ادوبی
data processing manager
مدیر پردازش داده
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
for sale
فروشی
on sale
در معرض فروش گذاشته شده
on sale
فروشی
sale
قابل فروش
sale
فروش
sale
بیع
sale
حراج
sale
بازار فروش
to expose to sale
درمعرض فروش گذاشتن
put up for sale
به معرض فروش گذاشتن
the proceeds of the sale
پولی که از محل فروش بدست می اید
revocable sale
بیع شرط
public sale
مزایده
revocable sale
بیع غیر قطعی
white sale
فروش ملافه و اجناس ذرعی
whole sale dealer
عمده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
short sale
معامله سلف
public sale
حراج
jumble sale
فروشگاهخیریهلوازم دستدوم
white sale
<idiom>
حراج حوله ،پارچه کتان
to put to sale
بمعرض فروش گذاشتن
the proceeds of the sale
وجوهی که از فروش بدست می اید
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
sale or return
فروش یااعاده
sale price
قیمت فروش
short sale
سلم فروشی
sale price
قیمت حراج
short sale
پیش فروشی
sale tax
مالیات بر فروش
sale quota
سهمیه فروش
sale short
معامله سلف کردن
sale or return
فروش یا عودت
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sale forecast
پیش بینی فروش
spot sale
فروش نقد
short sale
سلم
rummage sale
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
sale by auction
حراج
sale by auction
فروش به وسیله حراج
sale commission
کارمزد فروش
short sale
بیع سلف پیش فروشی
sale department
بخش فروش
sale department
قسمت فروش
sale short
پیش فروش کردن
at the moment of the sale
حین البیع
consequence of a sale
اثار بیع
contract of sale
قرارداد فروش
contract of sale
عقد بیع
credit sale
فروش نسیه
credit sale
اعتبار در معامله
credit sale
فروش قسطی
credit sale
فروش غیرنقدی
credit sale
نسیه فروختن
credit sale
بیع نسیه
conditions of sale
شرایط اساسی معامله
conditional sale
بیع شرط
at the time of the sale
حین البیع
at the point of sale
در نقطه فروش
auction sale
مزایده فروش
auction sale
فروش به وسیله حراج
bill of sale
صورت فروش
bill of sale
فاکتور
bill of sale
سند فروش
bill of sale
بیع نامه
cash sale
فروش نقدی
cash sale
بیع نقد
deed of sale
بیع نامه
deed of sale
سند فروش
irrevocable sale
بیع منجز
clearance sale
فروش به منظور تصفیه حراج
object of sale
مبیع
object of sale
کالا
object of sale
مثمن
offer for sale
پیشنهاد جهت فروش
particulars of sale
اوصاف مبیع
particulars of sale
شروط و مواعدعقد بیع
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of sale
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
irrevocable sale
بیع قطعی
invalid sale
بیع فاسد
fire sale
فروش مال التجاره حریق زده
forced sale
فروش قانونی
forced sale
فروش اجباری
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
forward sale
پیش فروش
forward sale
نسیه فروختن
forward sale
بیع سلف
forward sale
بیع سلم
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
point of sale terminal
ترمینال فروش اطلاعات
Are there any houses for sale in these parts?
این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
car boot sale
فروشاجزایکوچکاتومبیل
sale on a large scale
فروش زیاد
General manager . Director general .
مدیر کل
sale of coins against other coins
بیع صرف
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com