Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 136 (4 milliseconds)
English	Persian
sampling in motion	نمونه برداری در حال انتقال
Other Matches
sampling	نمونه برداری
sampling	نمونه گیری
sampling	نمونه برداری مزه کردن
sampling	نمونه
sampling	نمونه گیری برداشت نمونه
controlled sampling	نمونه گیری کنترل شده
sampling test	ازمون نمونهای
quota sampling	نمونه گیری سهمیهای
domal sampling	نمونه گیری خانواری
double sampling	نمونه گیری چندگانه
fractional sampling	نمونه گیری مکانیکی
sampling rate	نرخ نمونه برداری
two stage sampling	نمونه گیری دو مرحلهای
time sampling	نمونه گیری زمانی
stratified sampling	نمونه گیری لایهای
random sampling	نمونه گیری تصادفی
sampling population	جامعه نمونه گیری
sampling offer	عرضه ازمایشی
sampling error	خطای نمونه گیری
sampling error	اشتباه نمونه گیری
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
sampling distribution	توزیع نمونه گیری
sampling bias	سوداری نمونه گیری
sampling servo	دستگاه نمونه گیری خودکار
sampling tests	ازمایشهای نمونهای
sampling theory	نظریه نمونه گیری
sampling unit	واحد نمونه گیری
sampling variability	تغییر پذیری نمونه گیری
cluster sampling	نمونه گیری خوشهای
area sampling	نمونه گیری منطقه یی
area sampling	نمونه گیری منطقهای
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
acceptance sampling	نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
activity sampling	نمونه گیری از فعالیت
acceptance sampling	پذیرش کالاپس از نمونه برداری
biased sampling	نمونه برداری غیرتصادفی
accumulative sampling	نمونه گیری پیاپی
systematic random sampling	نمونه گیری تصادفی منظم
multi stage sampling	نمونه گیری چند مرحلهای
bed load sampling	نمونه برداری از بار کف
simple randon sampling	نمونه گیری تصادفی ساده
stratified random sampling	نمونه گیری لایهای تصادفی
motion	پیشنهادکردن
motion	جنبش
motion	تکان
motion	حرکت
motion	جنب وجوش
motion	پیشنهاد
motion	طرح دادن
motion	اشاره کردن
to put in motion	راه انداختن
wave motion	حرکت موجی
wave motion	حرکت موج
slow motion	کند جنبی
wave motion	انتشار موج
slow motion	کند
motion [politic]	پیشنهاد
slow motion	حرکت کند
slow motion	کند نمایی
slow-motion	برپیچسرخورنده
To set in motion.	بحرکت ؟ رآوردن
to decide on a motion	در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
to carry a motion	پیشنهادی را اجرا کردن
vortex motion	حرکت گردابی
vibrational motion	حرکت راتعاشی
equation of motion	معادله حرکت [فیزیک]
to set in motion	راه انداختن
to set in motion	بجریان انداختن به جنبش اوردن
to put in motion	بحرکت در اوردن
to put in motion	در جنبش دراوردن
to make a motion	پیشنهاد کردن بر ان شدن
to make a motion	اشاره کردن
transitional motion	حرکت انتقالی
translational motion	حرکت انتقالی
to put in motion	بکار انداختن
uniform motion	حرکت متشابه
simple motion	حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
upward motion	حرکت رو به بالا
set in motion	راه انداختن
harmonic motion	حرکت هماهنگ
circular motion	حرکت گردشی
equations of motion	معادلات حرکت
compound motion	حرکت مرکب
motion study	تحرک سنجی
motion study	مطالعه ی حرکت
motion study	حرکت پژوهی
motion analysis	تجزیه حرکت
motion analysis	تحلیل حرکات
compound motion	حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
motion pictures	سینما
helicoidal motion	حرکت پیچی یا مارپیچی
harmonic motion	اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion	الحان مرکب
conrotatory motion	چرخش همسو
forward motion	جنبش پیشرو
drift motion	حرکت سوقی
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
nonliner motion	حرکت غیرخطی
oscillating motion	حرکت نوسانی
oscillatory motion	جنبش تاب وار
rotational motion	حرکت چرخشی
rotary motion	حرکت دایرهای
retrograde motion	حرکت رجعی
relative motion	حرکت نسبی
range of motion	دامنه حرکت
proper motion	حرکت خاص
polar motion	وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
motion picture	سینما
apparent motion	حرکت فاهری
circular motion	حرکت دایرهای
oscillatory motion	نوسان
perpetual motion	حرکت دائم
circular motion	حرکت مستدیر
ballistic motion	حرکت پرتابی
constant of motion	ثابت حرکت
to carry a motion by acclamation	درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
horizontal motion lock	دستهتنظیمافقی
damped harmonic motion	حرکت هماهنگ میرا
simple harmonic motion	حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion	حرکت هماهنگ ساده
perpetual motion machine	ماشین با حرکت دائم
slow motion picture	تصویر با حرکت اهسته
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
time and motion study	بررسی زمان و حرکت
newton's laws of motion	قوانین نیوتون
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتن
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتون
laws of motion of capitalism	قوانین حرکت سرمایه داری
lagrange's equations of motion	معادلات حرکت لاگرانژ
hamilton's equations of motion	معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
transmission of the rotary motion to the rotor	ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
steady state wave motion	حرکت موجی پایا
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com