Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
sand table
میز مخصوص شن بازی بچه ها
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table .
با مشت کوبیدن روی میز
sand
ماسه ریختن شن
sand
شن ریختن
sand
شن مال یا ریگمال کردن
sand
شن پاشیدن
sand
سنباده زدن
sand
شن کرانه دریا
sand
ریگ
sand
شن
sand
ماسه
sand bag
سستی عمدی در تمرین
To build on sand.
کار بی اساس کردن
sand blasting
ذرات سنگ
built on sand
ناپایدار
sand casting
ریخته گری ماسهای
backing sand
ماسه پشت قالب
sand casting
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
sand box
شن پاش گردپاش
body sand
ماسه پر کننده
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
built on sand
سست بنیاد
sand road
راه شنی
sand box
ریگ پاش
sand lot
بازی غیررسمی
sand blind
دارای چشم تار
sand blasting
شن پاشی
sand blasting
ماسه پاشی
core sand
ماسه ریخته گری
sand blast
شن باران کردن
sand castle
دژشنی
quick sand
ماسه روان
pit sand
ماسه معدنی
molding sand
ماسه قالب گیری
uniform sand
ماسه یکدست
uniform sand
ماسه یکنواخت
fine sand
ماسه ریز
masonry sand
ماسه بنایی
masonry sand
ماسه ملاتی
marine sand
ماسه بادی
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
to plough the sand
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
heap of sand
توده ماسه
graded sand
شن درهم
rooty of sand
چیز ناپایدار یا بی اساس
dune sand
ماسه بادی
sand island
جزیرهماسهای
sand bath
حمام شن
sand bank
ریگ تپه
sand bank
ریگ پشته
sand bank
جزیره نما
sand bank
تپه زیرابی
sand bagger
بازیگر گول زن
detritic sand
ماسه فرسایهای
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
running sand
ریگ روان
marine sand
ماسه دریایی
running sand
ماسه بادی
sand wedge
گوهشنریز
sand shoe
کفشماسهای
green sand
ماسه تر
beach sand
شن زار
sand pit
گود ماسه برداری
sand piper
یلوه
sand pile
توده شن
sand pile
توده ماسه
sand paper
کاغذ سنباده زدن به
sand paper
کاغذ سنباده
sand painting
نقاشی روی شن
sand mix
ماسه اغشته سرد
sand mastic
ماستیک ماسهای
sand man
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
sand layer
لایه ماسه
sand iron
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
sand pit
کان شن
sand pump
پمپ شن کش
soft sand
شکرسنگ
shifting sand
شن روان
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
sand trap
ماسه گیر
sand trap
فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
sand storm
طوفان ریگ
sand store
انبار ماسه
sand stone
ماسه سنگ
sand spout
ستون شن که در اثر وزش باددرست میشود
sand shoes
یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
sand hill
ریگ توده
sand box
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
sand crack
شکاف درسم اسب
sand cushion
بستر ماسهای
sand clay
رس ماسه دار
sand equivalent
همسنگ ماسه
sand dressing
ماسه پاشی
sand castings
قطعه ریختگی ماسهای
sand equivalent
درجه ماسهای بودن خاک
sand crack
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
sand filling
ماسه گرفتگی
sand hill
ریگ پشته
sand dredger
ماشین حفار
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sand fly
یکجور پشه ریز
sand grouse
باقرقره شن زار
vertical sand drainage
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
green sand mold
قالب تر
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
green sand molding
قالب ریزی تر
crushed stone sand
شن
dry sand casting
ریخته گری ماسهای خشک
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
dry sand mold
قالب ماسهای خشک
dry sand molding
قالبریزی ماسهای خشک
crushed stone sand
ماسه
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
argillaceous sand stone
ماسه سنگ خاک رسی
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
sand shape factor
ضریب شکل دادن دانه شن
Dry sand absorbs water.
ماسه خشک آبرا جذب می کند
molding sand preparation plant
واحد تهیه ماسه قالب گیری
hide(bury) one's head in the sand
<idiom>
دورنگه داشتن از
bury(hide) one's head in the sand
<idiom>
مثل ک"ک سرش را کرده زیر برف
look up table
جدول مراجعهای
the f. of a table
بطوریکه
the f. of a table
باید
table look up
جستجوی جدول
table look up
مراجعه به جدول
table saw
تابلونمایشگر
table
به صورت جدول دراوردن
table
به جدولی انتقال دادن
table
میزبازی
table
تو گذاردن
table
جدول
table
مطرح کردن
table
کوهمیز
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
under the table
<idiom>
زیرمیزی
Could we have a table outside?
آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
inner table
میزداخلی
table
طرح کردن
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
در فهرست نوشتن
table
روی میز گذاشتن
table
معوق گذاردن
two way table
جدول دو سویی
get table
بدست اوردنی
table
فهرست
table
میز
table
سفره
get table
دست یافتنی
table
خوان
table
لوح جدول
table
از دستور خارج کردن
table
لیست
Could we have a table in the corner?
آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace?
آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table
<idiom>
سرو کردن غذا
symbol table
جدول نمادها
Lift up the table.
سرمیز رابلند کن
trestle table
میز سهپایه
table tomb
گورصندوقی وتخت
table manners
روشغذاخوردنفردی
pin-table
صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table
جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
lay the table
چیدن میز
the leg of the table
پایه میز
tilting table
میز نوسان دار
table beet
چغندر
table telephone
تلفن رومیزی
symbolic table
جدول علائم
multiplication table
جدول ضرب
[ریاضی]
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
symbol table
جدول علامت
earth-table
رج بنا
corbel-table
[ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
communion-table
[میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
basement-table
[پی را روی زمین ساختن]
altar-table
میز مقدس در کلیسا
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
time table
جدول زمانی
league table
جدوللیگ
truth table
جدول درستی
tier table
میز کوچک
table talk
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table spoonful
قاشق سوپخوری
table spoon
قاشق سوپ خوری
turn table
میز سمت
table set
دستگاه میزی
table set
وسیله رومیزی
table point
جدول امتیازها
table of precedence
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
truth table
دو مقدار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com