English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
Other Matches
sandwich در تنگنا قرار دادن
sandwich ساندویچ درست کردن ساندویچ
sandwich course دورهتحصیلیحینکار
sandwich compounds ترکیبات ساندویچی
sandwich brick tile lining پوشش سفالی مطبق یاساندویچی
board صفحه مدار
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board کشتی
board مقوا
board جلد کردن تخته
above board به طور آشکار
above board بی حیله
over the board بازی شطرنج حضوری
to go on board سوارکشتی شدن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
go by the board از ناو پرت شدن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
To get on board. سوار کشتی شدن
by the board از طرف پهلوی ناو
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board برد
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
board روکش کردن
board تابلو
board تخته پوش کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میز غذا
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
across the board سرجمع
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board غذای روی میز
board تخته
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board پانسیون شدن
board منزل کردن
board شدن
board سوار
board صفحه یامیز شطرنج
board تخته حاوی نقشه
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board تابلوی امتیازات
board هیات
board هیئت ژوری
board سکوی شیرجه
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سراشیبی
sliding board سرسره
on board a ship سوار کشتی
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board میز قفسه دار
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
side board میز پا دیواری
side board میز دم دستی
selection board هیات گزینش
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
shoulder board پیش فنگ
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
spring board تخته شیرجه
on board a ship در کشتی
terminal board تخته اتصال سیم
tea board سینی
takeoff board تخته پرش طول
switch board تابلوی برق
side board میز کناری
switch board صفحه تقسیم برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلو وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
system board برد سیستم
status board تابلوی وضعیت
terminal board محوراتصال سیمها
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
programmer board برد برنامه ریز
range board میز تنظیم مسافت
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
fascia board تخته لب بند
open board صحنه خلوت شطرنج
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
ouija board لوح احضار
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
board games بازی روی تخته
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board تختهی نان بری
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
terminal board تخته کلم
direction board پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
center board ته قایق بادبانی
casualty board تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
card board مقوای نازک
call board تخته اعلانات
breast board سینه بندی تونل
floor board تخته کف
bottom board تخته کف
board wages جیره خشکه
board surfer موج سوار
board of trutees هیات امنا
board of trustee هیات امناء
board of trade وزارت بازرگانی
board of trade وزارت اقتصاد وبازرگانی
board of trade هیئت بازرگانی
board of governors شورای مدیران
chess board صفحه شطرنج
chip board نئوپان
circuit board تخته مدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com