Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English
Persian
satellite processor
پردازشگر پیرو
Other Matches
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellite
کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
satellite
ترمینال کامپیوتری که خارج شبکه اصلی است
satellite
قمر مصنوعی ماهواره
satellite
قمر
satellite
ماهواره
satellite
پیرو
satellite
انگل
satellite
ماه
satellite
ماهواره قمر مصنویی
satellite
قمر مصنوعی
satellite
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite navigation
ناوبری ماهوارهای
satellite defense
پدافند ضدماهوارهای
satellite defense
پدافند ماهوارهای
satellite computer
کامپیوتر ماهوارهای
communication satellite
ماهواره مخابراتی
communication satellite
اقمارمخابراتی
communications satellite
ماهواره ارتباطاتی
communications satellite
ماهوارههای مخابراتی
equatorial satellite
ماهواره استوایی
foixed satellite
ماهواره ثابت
satellite communications
مخابره ماهوارهای
satellite town
پیراشهر
artificial satellite
2 satellite : syn
artificial satellite
ماهواره
satellite terminal
ترمینالفضاپیما
artificial satellite
قمر مصنوعی
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
launcher/satellite separation
جسمشماورماهوارهجدا
processor
پردازنده جانبی مخصوص
processor
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
processor
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
processor
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
processor
پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
processor
به صورت همزمان همزمان کار کند
processor
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
processor
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
processor
پردازشگر
processor
پردازنده
processor
تمام کننده
processor
تکمیل کننده
processor
عمل کننده
processor
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
processor
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
processor
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
processor
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
processor
عمل اورنده
processor
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
processor
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
processor
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
i/o processor
پردازنده ورودی و خروجی
processor
سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
processor
که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
processor
ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
processor bound
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
word processor
کلمه پرداز
food processor
اجزایمخلوطکن
vector processor
پردازنده برداری
data processor
داده پرداز
data processor
پردازنده داده ها
continuous processor
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
communications processor
پردازشگرارتباطات
communications processor
پردازنده مخابراتی
command processor
سیستم عامل فرمانی
central processor
پردازشگر مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
centarl processor
unit processing central
attached processor
پردازنده الصاقی
attached processor
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
associative processor
پردازنده انجمنی
array processor
پردازشگر ارایه
macro processor
پردازشگرماکرو
parallel processor
موازی پرداز
macro processor
درشت پردازشگر
language processor
پردازشگر زبان
peripheral processor
پردازشگر جنبی
language processor
زبان پرداز
post processor
پس پرداز
post processor
پس پردارنده
down line processor
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
parallel processor
پردازنده موازی
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
stand alone word processor
کلمه پرداز خودکفا
bit slice processor
پردازشگر قطعه بیتی
bit slice processor
روش معماری ریزپردازنده ها
dedicated word processor
کلمه پرداز اختصاصی
raster image processor
پردازشگر تصویر شبکهای
processor dtate word
کمله وضعیت پردازشگر
communicating word processor
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
data communications processor
پردازنده ارتباطات داده ها
front end processor
پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
sound digitizing processor
گزارهصدایکامپیوتری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com