English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
scaffold board تخته چوب بست
scaffold board تخته زیر پا
Other Matches
scaffold داربست
scaffold سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
scaffold دار
scaffold سکوب زدن بدار اویختن
scaffold چوب بست
scaffold داربست فلزی
scaffold پل بستن
scaffold تخته بندی
assmebling scaffold داربست مونتاژ
ladder scaffold نردبان
mason's scaffold چوب بست بنایی
to die on the scaffold اعدام شدن
to die on the scaffold بداراویخته شدن
tubular scaffold داربست لولهای
scaffold beam تیر داربست
hanging scaffold گاهبست
hanging scaffold چوب بست اویزان
scaffold clamp گیره چوب بست
scaffold's ladder نردبان چوب بست
movable scaffold چوب بست باز شو
scaffold clamp بست چوب بست
ladder scaffold چوب بست
ladder scaffold داربست فلزی
tubular steel scaffold داربست لولهای فولادی
board برد
board تخته حاوی نقشه
above board به طور آشکار
above board بی حیله
over the board بازی شطرنج حضوری
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
go by the board از ناو پرت شدن
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
by the board از طرف پهلوی ناو
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
To get on board. سوار کشتی شدن
to go on board سوارکشتی شدن
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
i got it over board انرادرکشتی اوردم
across the board سرجمع
board غذای روی میز
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board هیئت ژوری
board هیات
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board منزل کردن
board پانسیون شدن
board تخته پوش کردن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تابلو
board تخته
board سوار
board جلد کردن تخته
board صفحه مدار
board مقوا
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board کشتی
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board روکش کردن
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board شدن
board تابلوی امتیازات
board صفحه یامیز شطرنج
board سکوی شیرجه
straw board مقوای ضخیم
shoulder board پیش فنگ
takeoff board تخته پرش طول
system board برد سیستم
switch board تابلوی برق
switch board صفحه تقسیم برق
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
sliding board سراشیبی
side board میز پا دیواری
status board تابلو وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سرسره
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
spring board تخته شیرجه
side board میز قفسه دار
side board میز کناری
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board هیات گزینش
seguin board تخته سگن
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board a ship سوار کشتی
playing the board بازی بر صفحه
playing the board بازی فی نفسه
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
side board میز دم دستی
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
board game بازی روی تخته
board games بازی روی تخته
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
To board a plane. سوار هواپیما شدن
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی نان بری
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
tea board سینی
on board a ship در کشتی
direction board پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
chess board صفحه شطرنج
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com