English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
scattering power قدرت پراکندگی
Other Matches
scattering پراکنده کردن
scattering تفرق
scattering پراکندگی بخش کردن
scattering پراکندگی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
rutherford scattering پراکندگی رادرفورد
incoherent scattering پراکندگی ناهمدوس
elastic scattering پراکندگی کشسان
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
light scattering پراکندگی نور
inelastic scattering پراکندگی ناکشسان
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
bragg scattering پراکندگی براگ
coherent scattering پراکندگی همدوس
rayleigh scattering تفرق عادی تابشها
radiation scattering تفرق تابشها
deep scattering layer لایههای منعکس کننده عمق دریا
maximum scattering angle زاویه پراکندگی حداکثر
atomic scattering factor ضریب پراکندگی اتمی
scattering of alpha particles پراکندگی ذرات الفا
atomic scattering factor عامل شکل اتمی
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
light scattering by air molecules پراکندگی هوا
light scattering by air molecules پراکندگی نورتوسط مولکولهای هوا
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power up برق
power up روشن کردن
power توان [ریاضی]
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
outside power جریان خارجی
power قوه [ریاضی]
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
in power صاحب مقام
power saw دستگاه اره
will-power اراده
will-power تصمیم
will-power عزم راسخ
will-power قدرت اراده
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
will to power قدرت خواهی
power on روشن کردن
in power دارای اختیارات
will power <idiom> قدرت
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power saw اره ماشینی
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power زور
power قوه یا توان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power اقتدار و اختیار
power راندن
power قوه
power انرژی
power توانایی
power شدت
power قدرت نیرو
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power قدرت
power برتری
power توان نیرو
power برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
power قدرت دیدذره بین
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power زور بکاربردن
power توان برقی
power نیرو
power توان
power دستگاه برقی
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power دولت
power حذف توان کامپیوتر
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power supply تامین کننده برق
power supply مبدل برق
power turret برجک برقی
power unit پیش راننده
power shovel ماشین خاک کش
power user کاربر پیشرفته
power volleyball والیبال قدرتی
predictive power قدرت پیش بینی
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
tractive power نیروی کشش
pulling power نیروی کشش
power rammer زمین کوب مکانیکی
power politics سیاست جبر زور طلبی
power stroke مرحله قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transmission انتقال قدرت
power structure ساخت قدرت
power supplay منبع قدرت
power steering فرمان خودکار
power supplay منبع تغذیه
power surge برق ناگهانی
power system شبکه نیرو
power spectrum طیف توانی
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power test ازمون قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power supply منبع تغذیه
power source منبع قدرت
power transmission انتقال انرژی
power supply منبع انرژی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel بیل مکانیکی
power blower دمنده برقی
power factor ضریب توان
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power endurance توان استقامت
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power dive شیرجه
power brake ترمز سروو
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
power circuit مدار توان
power consumer مصرف برق
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power dissipation اتلاف قدرت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power hacksaw اره کمانهای
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power play نقشه تهاجمی
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power of production نیروی تولید
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power politics سیاست زور
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
solar power نیروی خورشیدی
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets پریز ها
power cut خاموشی
power cut قطعبرق
power point اتصالبرق
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com