English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
school fellow هم مدرسه
school fellow هم شاگردی
Other Matches
fellow شخص
fellow مرد
fellow ادم
fellow مردکه یارو
The fellow just took off. طرف گذاشت دررفت
fellow countryman هم میهن
fellow countryman موافق شدن
fellow heir شریک ارث
fellow student همشاگردی
unlucky fellow آدم بد شانس
fellow traveler هم سفر
fellow countryman موافق کردن
fellow countryman جفت کردن
fellow feeling حس هم نوعی
clumsy fellow آدم دست و پا چلفته [اصطلاح روزمره]
fellow countryman هموطن
fellow citizen همشهری
coach fellow یک لنگه اسب کالسکه
bed fellow همخواب
pretty fellow ادم خود ساز
fellow traveler کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
hail fellow خودمانی
pretty fellow کج کلاه
play fellow همبازی کودکان
poor fellow ای بیچاره
poor fellow بیچاره
pretty fellow جلف
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
bed fellow همبستر
hail fellow صمیمی نزدیک
fellow sufferer همدرد
hail fellow دوست صمیمی
good fellow هم پیاله
good fellow دزد
good fellow رفیق شفیق
He is a priceless nice fellow . آدم نازنین و قیمتی یی است
Be a good chap(fellow)and do it. جان من اینکار راانجام بد ؟
Poor fellow , he has good name behind . بیچاره توی این کار مانده
fellow or foint heir شریک الارث
fellow or foint heir هم ارث
He is a real stinker. He is a rotten fellow . آدم گندی است
The poor fellow is suffering from hallucination . بیچاره طرف خیالاتی شده
He is a decent fellow(guy,chap) طرف آدم حسابی است
The poor fellow ( guy ) is restless. بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
He is a good ( nice ) fellow(guy) اوآدم خوبی است
first school -مخصوصبچههایبین5تا9سال
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
school دانشکده
to go to school باموزشگاه رفتن
first school پایهدبسبان
go to school خواننده میله نوری
to go to school درس خواندن
school گروه پرندگان
school بمدرسه فرستادن درس دادن
school مکتب نحله
school مرکز اموزش نظامی
school تربیت اسب
school مکتب
school تربیب کردن
school دبیرستان
school دسته ماهی
school گروه
school جماعت
school جماعت همفکر
school دسته
school مکتب علمی یافلسفی
school تدریس درمدرسه
school تحصیل در مدرسه
school تادیب یا تربیت کردن
school رام کردن وعادت دادن
school مکتب دبستان
school اموزشگاه
the school is out مدرسه تعطیل است
school مدرسه
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
training school کاراموزگاه
school phobia مدرسه هراسی
school pence پول هفتگی اموزشگاه
training school اموزشگاه حرفهای
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
school of tecnology مدرسه عالی فنی
school of jurisprudence مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
to leave school ازتحصیل دست کشیدن
school miss دخترکم رو یانا ازموده
to leave school ترک تحصیل کردن
school neurosis روان رنجوری اموزشگاهی
theological school مدرسه علوم دینی
school truancy مدرسه گریزی
school year سال تحصیلی
school teacher اموزگار
school slang اصطلاح ویژه اموزشگاه
school report گزارش اموزشگاه
school readiness امادگی ورود به مدرسه
secondery school دبیرستان
secondery school مدرسه متوسطه
special school اموزشگاه استثنایی
technical school اموزشگاه فنی
school psychology روانشناسی اموزشگاهی
school psychologist روانشناس اموزشگاهی
technical school مدرسه فنی
technical school هنرستان دبیرستان فنی
vienna school مکتب وین
vocational school اموزشگاه حرفهای
school-leaver کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
The last school day. آخرین روز مدرسه
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
school shooting تیراندازی در مدرسه
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
to enrol somebody at a school کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
school friend دوستمدرسهای
graduate school دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
wurzburg school مکتب وورتسبورگ
zurich school مکتب زوریخ
day school مدرسهی روزانه
day school مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
old school tie سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school شیرخوارگاه
pre-school مهدکودک
pre-school وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pre-school پیش دبستانی
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school age سن آغاز تحصیل
school age سن مدرسه
school age سالهای تحصیل
Sunday School مدرسهی یکشنبه
school zone قلمرومدرسه
business school مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
driving school آموزشگاهرانندگی
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
mathematical school مکتب ریاضی
foundation school اموزشگاه موقوف
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
secondary school دبیرستان
banking school مکتب بانکداری
austrian school مکتب اتریشی
austrian school یزر و بوهم باورک
association school مکتب تداعی
grammar school مدرسه ابتدایی
hedge school اموزشگاه پست
hedge school مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maternal school کودکستان
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
manchester school مکتب منچستر
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school مکتب لایپزیک
school of law دانشکده حقوق
kailyard school مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
grade school مدرسه ابتدایی
summer school کلاس تابستانی
infant school کودکستان
primary school دبستان
elementary school دبستان
high school دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
junior school دوره اول دبیرستان
middle school دبیرستان
comprehensive school اموزشگاه جامع
nursery school کودکستان
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
summer school مدرسه تابستانی
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
preparatory school اموزشگاه امادگی
private school اموزشگاه خصوصی
private school مدرسه ملی
trade school مدرسه حرفهای
night school اموزشگاه شبانه
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
finishing school اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
school figures حرکات اسب
preliminary school مدرسه ابتدائی
salpetriere school مکتب سالپتریر
resident school مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
reform school دارالتادیب نوجوانان
roman school مکتب رفائیل
raphael school مکتب رفائیل
ragged school اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
principal of a school مدیر اموزشگاه
school center مرکز اموزش
school counselor مشاور مدرسه
school figures مجموعه 96 حرکت در اسکیت
school mate هم شاگردی
school mate هم مدرسه
school fee ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
school drop out افت تحصیلی
school drop out ترک تحصیل کرده
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
school divine اموزگارالهیات
school divine طلبه
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
one of the sunni school Imam after jurisprudencenamed al-shafeiof Idris
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
normal school دارالمعلمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com