English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English Persian
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
Other Matches
scrap heap انبار کالای قراضه
scrap-heap انبار کالای قراضه
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
heap انبوه
heap درخت دودویی
heap پشته
heap کپه
heap جمعیت
heap انبوه گروه
heap توده
heap فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heap کومه
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heap توده کردن پرکردن
application heap حافظه پایه
hoo heap هوهاپ
hoo heap کنترل نفس
slag heap تپهوسایلوموادیککارخانه
heap sort sort tree
heap of sand توده ماسه
application heap پشته کاربردی
scrap افتادههای اهن اسقاط اهن
scrap تراشیدن
scrap خرده اوراق کردن
scrap value ارزش اسقاطی
scrap دورانداختن
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap تکه
scrap پاره
scrap قراضه
scrap اوراق دورانداختن
scrap ته مانده
scrap ماشین الات اوراق
scrap اشغال
scrap جنگ
scrap نزاع اوراق کردن
scrap ضایعات
scrap قراضه اهن
scrap iron اهن پاره
scrap iron اهن قراضه
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
not a scrap is left ذرهای باقی نمانده است
It is only a scrap of paper . یک تیکه ورق پاره است
counter-scrap دیوار
cast iron scrap اهن قراضه
grey iron scrap قراضه اهن خاکستری
pig iron scrap process فرایند قراضه اهن خام
policy سند معلق به انجام شرطی
policy خط مشی روش
policy رویه
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy خط مشی
policy مصلحت اندیشی
policy کاردانی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy خط مشی سیاستمداری
policy اداره یاحکومت کردن
policy مسلک سیاست
policy تدبیر
policy بیمه نامه
policy سیاست
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy objectives اهداف موردنظر
policy of contianment سیاست تحدیدی
outward looking policy سیاست برون نگر
policy implication کابرد سیاستی
policy holder دارنده بیمه نامه
ostrich policy سیاست خود فریبی
ostrich policy رویه کبک
open policy بیمه نامه قابل تغییر
policy book پرونده خط مشیها
policy book کتاب روشها
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder دارنده بیمه
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy dilemma معمای سیاستی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options انتخابهای سیاستی
to u. a policy of insurance سند بیمه
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy سیاست دستمزد
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
time policy بیمه نامه مدت دار
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
policy options انتخابهای مورد نظر
pricing policy سیاست قیمت گذاری
public policy سیاست عمومی
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
social policy سیاست اجتماعی
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy سیاست مالیاتی
the policy of the government رویه دولت
the policy of the government سیاست دولت
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
policy making سیاست گذاری
commercial policy سیاست بازرگانی
blanket policy بیمه نامه کلی
development policy سیاست توسعه
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
budgetary policy سیاست بودجهای
blanket policy بیمه نامه جامع
policy-making سیاست گذاری
insurance policy قرارداد بیمه
insurance policy بیمه نامه
insurance policy سند بیمه
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
bearer policy بیمه نامه بدون نام
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
monetary policy سیاست پولی
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
mixed policy بیمه نامه مختلط
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
floating policy بیمه نامه متغیر
labour policy سیاست استخدام کارکنان
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
foreign policy خط مشی عمل خارجی
national policy سیاست ملی
foreign policy سیاست خارجی
open policy بیمه نامه باز
health policy سیاست بهداشتی
national policy خط مشی ملی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy سیاست انقباضی
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
open door policy سیاست درهای باز
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
active fiscal policy سیاست مالی فعال
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
anti inflationary policy ضد تورمی
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
insured, policy holder بیمه شده
decision making policy سیاست تصمیم گیری
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
easy money policy سیاست گشایش پول
pure monetary policy سیاست پولی خالص
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
the open door policy سیاست دروازههای باز
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com