Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
screen dump
روبرداری صفحه
screen dump
رونوشت صفحه نمایش
Other Matches
dump
چاپ محل هایی که محتوای آنها در حین اجرای برنامه تغییر کرده است
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
dump
نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر
dump
نقط های در برنامه که برنامه و داده اش در محل ذخیره سازی حفظ شده اند تا از اثرات خطاها جلوگیری شود
dump
بخشی از حافظه که ریو رسانه دیگر تط بیق شود یا به حالت دودویی چاپ شود
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
dump
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
dump
روگرفت
dump
روبرداری کردن روبرداری
dump
رونوشت انباشتن
dump
ریختن
dump
انباشت نسخه برداری
dump
انبار موقتی اشغالدان
dump
با صدا افتادن
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
dump
اشغال
dump
زباله
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
dump
تفکر
dump
خیال
dump
جنس را
dump
بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
dump
رو گرفت روبرداری کردن
dump
رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
dump
باخت عمدی
dump
از کار انداختن ناگهانی کل سیستم
dump
مخزن انبار کردن
dump
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
dump
انبار کوچک
dump barrow
خاک کش
dump box
فرف مخصوص زباله
dump box
زباله دان اشغالدان
dump bucket
سطل زباله
dump bucket
سطل اشغال
dump car
ماشین شهرداری
dump check
مقابله حین روبرداری
dump slag
هالدن شلاکه
dump slag
سرباره دورریز
dump truck
کامیون کمپرسی
dump barrow
زنبه
dump barrow
حرخ دستی
ammunition dump
انبار مهمات
ammunition dump
زاغه مهمات
beach dump
انبار موقت ساحلی
beach dump
انباراسکله
beach dump
نقطه اماد در سر پل دریایی
binary dump
روگرفت دودوئی
core dump
روگرفت حافظه
disaster dump
اختلال در داده یا برنامه ناشی از خطا یامشکل در سیستم
disaster dump
رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
dump truck
کامیون زباله بر شهرداری
dump valve
شیر کاهنده
rescue dump
دادهای که به طورخودکاردراثربروزخطای کامپیوتری ذخیره شود.
dynamic dump
نسخه برداری پویا
selective dump
روگرفت گزیده
snapshot dump
روگرفت لحظهای
snapshot dump
روبرداری لحظهای
static dump
روگرفت ایستا
static dump
روبرداری ایستا
storage dump
روبرداری حافظه
postmortem dump
روگرفت پس از واقعه
dump tape
نوار روبرداری
dump valve
شیر خروج
dynamic dump
رو گرفت پویا
dynamic dump
روبرداری پویا
gasoline dump
مخزن موقتی بنزین
gasoline dump
باک بنزین
memory dump
روگرفت حافظه
memory dump
رونوشت ازحافظه
post mortem dump
روگرفت پس از واقعه
post mortem dump
رونوشت پس از واقعه روگرفت پس از واقعه
on screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
one way screen
اینه یکسویه
screen
غربال
screen
صفحه
screen
escort :syn
screen
سد کردن
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
جدا کردن
screen
نقاب
screen
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen
الک پرده چتر
screen
جدار
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
روی پرده افکندن
screen
صفحه تصویر
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
پرده پوشش
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
اشغالگیر
screen
تیغه
screen
صفحه تلویزیون
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
on-screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
پرده سینما
screen
تور سیمی پنجره توری دار
screen
محافظ
screen
الک کردن غربال کردن
screen
تور سیمی نصب کردن
screen
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen
دیوار تخته حفاظ
screen
انتخاب کردن
screen
پرده
screen
پاسیوری کردن
startup screen
متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
start up screen
صفحه اغازگر
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
smoke screen
پرده دود
split-screen
صفحه شکسته
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
silver screen
پرده سینما
screen grid
شبکه پردهای
screen grid
توری غربال
screen memory
خاطره پوشان
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
screen position
مکان صفحه
screen size
اندازه صفحه
screen update
بروز دراوردن صفحه
screen pass
پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
split-screen
صفحه شکافته
split-screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
side screen
چادر افتاب گیر
silver screen
سینما
screen generator
مولد صفحه نمایش
split screen
صفحه نمایش دوبخشی
screen print
چاپتصویر
screen window
پوششپنجره
flat-screen
تخت
small screen
صفحهتلویزیون
genetic screen
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic screen
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
altar-screen
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
chancel-screen
[پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
choir-screen
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
split screen
صفحه شکافته
split screen
صفحه شکسته
screen case
صفحهنمایش
On the movie screen.
روی پرده سینما
projection screen
صفحهنورافکن
split screen
صفحه نمایش تقسیم شده
split screen
صفحه تقسیم بندی شده
TFT screen
SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
TFT screen
روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
tilting screen
صفحه نوسان کننده
to screen a scene
در روی پرده نشان دادن
touch screen
صفحه نمایش لمسی
vieming screen
صفحه تلویزیون
viewing screen
صفحه تصویر
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
monitor screen
صفحهنمایشگر
split screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
metallized screen
صفحه تصویر الومینیمی
focusing screen
شیشه مات
full screen
تمام صفحه
graphics screen
صفحه گرافیکی
light screen
پرده نور
luminescent screen
صفحه تصویر روشن
fire screen
پنجره بخاری
magnetic screen
سپر مغناطیسی
magnetic screen
حفاظ مغناطیسی
fluorescent screen
صفحه فلورسنت
fluorescent screen
صفحه فلوئورسان
band screen
صافی مخازن
bar screen
سرند
bar screen
غربال
bar screen
ریچه مشبک
bar screen
دریچه مشبک
aluminized screen
صفحه تصویر الومینیمی
brass screen
توری برنجی
flashback screen
توری مانع شعله
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
moving screen
گشتی ممانعتی
moving screen
پوشش ممانعتی
radar screen
indicator position plain :syn display radar
split-screen
صفحه نمایش دوبخشی
screen capture
جذب صفحه نمایش
screen font
فونت یا قلم صفحه نمایش
screen factor
ضریب شبکه
road screen
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
split-screen
صفحه تقسیم بندی شده
split-screen
صفحه نمایش تقسیم شده
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
radar screen
صفحه تصویر رادار
light screen
صفحه نور
screen generator
مولد صفحه
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
picture screen
صفحه تصویر
off screen formatting
قالب بندی نامریی
off screen image
تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
on screen formating
قالب بندی مرئی
panel screen
صفحه
ansi screen control
کنترل صفحه نمایش ANSI
metal backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com