Dictiornary-Farsi | search result | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
search result	نتیجه جستجو


Search result with all words

total search result	مجموع نتیجه جستجو
Other Matches

result	پیامد
result	برایند
result	ناشی
result	پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
as a result <adv.>	از انرو
as a result of this <adv.>	از این جهت
as a result <adv.>	از این جهت
as a result of this <adv.>	از اینرو
as a result <adv.>	از اینرو
as a result of this <adv.>	درنتیجه
as a result of this <adv.>	از آن بابت
as a result of this <adv.>	متعاقبا
as a result of this <adv.>	بنابراین
as a result of this <adv.>	از انرو
as a result of this <adv.>	بدلیل آن
as a result <adv.>	به این دلیل
as a result of this <adv.>	بخاطر همین
as a result <adv.>	بخاطر همین
as a result of this <adv.>	به این دلیل
result	برامد نتیجه دادن
as a result <adv.>	بلافاصله
as a result <adv.>	بالنتیجه
as a result <adv.>	سپس
as a result <adv.>	متعاقبا
as a result <adv.>	از آن بابت
as a result <adv.>	در آنجا
as a result <adv.>	درنتیجه
as a result <adv.>	بیدرنگ
as a result <adv.>	پس از آن
as a result <adv.>	بنابراین
result	پی امد
the result was	نتیجه اش این بود که
result	ناشی شدن نتیجه
result	اثر
result	حاصل
as a result <adv.>	بدلیل آن
without result	بی نتیجه بیهوده
result	منتج شدن
result	دست اورد
result	نتیجه
as a result of a mistake <adv.>	بصورت غلط
as a result of a mistake <adv.>	اشتباها
as a result of a mistake <adv.>	اشتباهی
result of the negotiations	حاصل مذاکرات
as a result of a mistake <adv.>	بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.>	سهوا
as a result of a mistake <adv.>	بصورت اشتباه
result of the negotiations	پی آمد مذاکرات
negotiation result	عاقبت مذاکرات
result of the negotiations	عاقبت مذاکرات
negotiation result	حاصل مذاکرات
negotiation result	پی آمد مذاکرات
write me the result	نتیجه را برای من بنویسید
negotiation result	نتیجه مذاکرات
result of the negotiations	نتیجه مذاکرات
without respect to the result	بدون توجه به نتیجه
void result	نتیجه بی اعتبار
void result	نتیجه باطل
to mediate a result	وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to pull a result	نتیجه گرفتن
as a result of a mistake <adv.>	بطور غلط
end result	نتیجهکاردرازمدتوطولانی
call by result	فراخوانی با نتیجه
result code	پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
final result	نتیجه نهایی
net result	نتیجه نهایی
To obtain the desired result .	نتیجه مطلوب را بدست آوردن
product [the result of multiplying]	حاصلضرب [ریاضی]
proof is the result of evidenc	دلیل نتیجه مدرک است
search	جستجوکردن
search	جستجو
search	شناسایی کردن
search	درو در عمق با اتش
search	کاوش کردن زمین
search	تجسس کردن
search	تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search	بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search	تفتیش
search	روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
to search	گشتن [جستجو کردن]
search	نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search me <idiom>	نمی دونم ،ازکجا بدونم
search	گشتن
search	کاوش
search	بازرسی کردن
search	تلاش
search	بررسی وشناسایی زمین
search	تکاپو بازرسی
search	تجسس
search	مراقبت کردن از زمین
search	روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search	جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search	جستجویی که هر عنصریت
right of search	حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
right of search	حق جستجو
search	1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
to search after	جستجو کردن
to search after	تحقیق کردن
to search after	کاوش کردن
to search after	بازرسی کردن
to search after	زیر و رو کردن
right of search	حق بازرسی کشتی در دریاها
in search of	در جستجوی
in search of	بجستجوی
search	جستجو کردن
search	بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
to search out	پیدا کردن
to search for anything	چیزیراجستجو کردن
to search for anything	پی چیزی گشتن
search	جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search	فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
the search of	جستجوی چیزی
search	جستجو برای یک موضوع داده
to search	جستجو کردن
to search [for] [someone]	دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to cross-check the result with a calculator	حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
search warrant	حکم تفتیش منزل
search results	نتیجه های جستجو
search results	نتایج جستجو
search warrant	حکم بازرسی و ورود
chaining search	جستجوی زنجیرهای
cover search	جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
dichotomizing search	جستجوی دورستهای
dichotomizing search	روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search	جستجوی دو حالته
dichotomizing search	جستجوی دوقسمتی
exhaustive search	جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil	پیچک کاشف
fibonacci search	جستجو فیبو ناجی
fibonacci search	جستجوی فیبوناچی
global search	جستجوی سراسری
intercepting search	کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
linear search	جستجوی خطی
multifile search	جستجوی چند پروندهای
disjunctive search	جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
retrospective search	جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
blind search	جیستجوی بی نتیجه
binary search	جستجوی دودوئی
search warrant	حکم تفتیش
search warrant	اجازه تفتیش
search warrants	حکم تفتیش منزل
search warrants	حکم بازرسی و ورود
search warrants	حکم تفتیش
search warrants	اجازه تفتیش
air search	تجسس هوایی
air search	مراقبت هوایی
antisubmarine search	عملیات تجسس ضد زیردریایی
antisubmarine search	کاوش ضد زیردریایی
area search	کاوش منطقه
area search	کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
area search	جستجوی ناحیه
area search	جستجوی دامنهای
area search	جستجوی ناحیهای
backward search	جستجوی پسرو
binary search	جستجوی دوتایی
search and clear	جستجو و پاک کردن دشمن
search one's soul <idiom>	کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
search string	رشته جستجو
search sweeping	مین روبی مراقبتی
search sweeping	مین روبی ازمایشی
sector of search	منطقه کاوش
sector of search	منطقه مراقبت رادار
sector of search	منطقه تجسس رادار
sequential search	جستجوی ترتیبی
specific search	شناسایی مخصوص
specific search	تجسس اختصاصی منطقه
visit and search	بازدید و تجسس کردن ناو
search parties	گروه پیگرد
search parties	دستهی جستار گرد
search party	گروه پیگرد
search party	دستهی جستار گرد
body search	بازرسیبدنی
To search ones conscience .	کلاه خود را قا ضی کردن
search radar	رادار تجسسی
search mission	ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search key	کلید جستجو
search and replace	جستجو و جایگزینی
search cycle	چرخه جستجو
search jammer	تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
search and rescue	عملیات تجسس و نجات
search light	نورافکن
search and replace	خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace	جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
search memory	حافظه جستجو
parallel search storage	انباره جستجوی موازی
edit/search buttons	دکمهجستجوگر
quadratic quotient search	الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
air search radar	رادارردیابهوایی
edit/search buttons	اصلاحگر
search attack unit	ناو گروه شکارزیردریایی
search light illumination	روشن کردن منطقه با نورافکن
case sensitive search	جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
search light illumination	روشنایی با نورافکن
optimum tree search	جستجوی بهینه درخت
search attack unit	یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
automatic search jammer	دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
global search and replace	جستجو و جایگزینی سراسری
track search keys	کلیدهایجستجویزمان
air search attack unit	تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
HE has plenty of excuses who is in search of trick. <proverb>	ییله جو را بهانه بسیار است .

search result

نتیجه جستجو