Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English
Persian
seat bars
میلههای تکیه گاه
Other Matches
bars
چوب افقی بالای مانع
bars
مفتول
bars
ستون
bars
پیش بندر
bars
واحد فشار
bars
بساط پیاله فروشان
bars
مانع نوشگاه
bars
بنداب
bars
میله اهنی
bars
میله افقی در پرش
bars
وکالت
bars
توقف کسی برای انجام کاری
bars
خط یا بلاک ضخیم رنگی
bars
توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
bars
کرسی خطابه وکلا
bars
جایگاه متهمین در دادگاه
bars
کانون وکلا
bars
خور پیشرفتگی اب به ساحل
bars
سد
bars
جای ویژه زندانی درمحکمه
bars
مانع
bars
مانع شدن
bars
نرده حائل
bars
تیر
bars
شمش
bars
میله
bars
میل
bars
بند
bars
وکالت دادگاه
bars
هیئت وکلاء
bars
میل گرد
bars
باستنثاء بنداب
bars
بجز
bars
بازداشتن ممنوع کردن
bars
بستن مسدودکردن
bars
رد کردن دادخواست
bars
میکده بارمشروب فروشی
bars
ازبین رفتن
parallel bars
میلههای پارالل
parallel bars
مانع در پرش اسب
parallel bars
پارالل ژیمناستیک
triple bars
مانع در پرش اسب با 3 تیرموازی
indented bars
میل گرد اجدار
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
blanking bars
نوارهای خاموشی
prisoners bars
بازی گرگم به هوا
reinforcing bars
جوشها
reinforcing bars
ارماتورها
asymmetrical bars
میلههاینامتقارن
snack bars
بیسترو
snack bars
ساندویچ فروشی
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
snack bars
رستوران
stars and bars
نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
sound bars
نوارهای صوتی
asymetrical bars
پارالل زنان
seal bars
میلههای اب بندی
uneven parallel bars
پارالل زنان
seat
سرین
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
seat
کفل
seat
محل اقامت
seat
جایگاه نشاندن
seat
جایگزین ساختن
seat
مقر
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat
نشیمنگاه مسند
seat
نیمکت
seat
نشیمنگاه
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
seat
صندلی
seat
جا
take your seat
بنشینیدسرجای خودتان
seat
مرکز مقر
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
seat
حرکت تعادلی
seat
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat
قسمت میانی زین اسب
seat
سکوی استقرار
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat
پایه
book a seat
جا رزرو کردن
adjustable seat
صندلی متحرک
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
bench seat
صندلیاتومبیل
country seat
خانهی اربابی
country seat
خانهی بزرگ روستایی
valve seat
نشیمنگاه سوپاپ
seat back
پشتیصندلی
captain's seat
محلنشستنکاپیتان
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
seat cover
پوششصندلی
parliamentary seat
صندلی مجلسی
seat stay
نگهدارندهصندلی
seat tube
تیوپصندلی
single seat
صندلییکنفره
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
keay seat
جا خار
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
reel seat
جایگاهقرقره
commander's seat
صندلیفرمانده
Where is my seat(place)
جای من کجاست ؟
parliamentary seat
جای مجلسی
double seat
صندلیدونفره
dual seat
زینموتور
first officer's seat
صندلیخلباناول
rear seat
صندلیعقب
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat
صندلی تاشو
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
حکومت نشین
governor's seat
حاکم نشین
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat
تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat
دادگاه
drive's seat
صندلی راننده
county seat
مرکز بخشداری
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
bucket seat
صندلی یکنفری
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
hot seat
صندلی برقی
hot seat
صندلی الکتریکی
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat
صندلی عقب اتومبیل
box seat
صندلی لژ
bridge seat
تکیه گاه
bridge seat
پاشنه پل
jump seat
صندلی تا شو
seat of settlement
محل نشست ساختمان
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat of government
مقر حکومت
seat angle
نبشی نشیمن
primer seat
مقر چاشنی
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
the seat of pain
جای درد
pillion seat
جای اضافی در موتور سیکلت
mercy seat
تخت خدا
the seat of pain
موضع درد
mercy seat
سرپوش رحمت
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
key seat
شیار خار
key seat
جاخار
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
seat of the pants
استفاده از تجربه
back-seat driver
آدم فضول
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
back-seat drivers
آدم فضول
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
flat racing seat
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com