English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
seat cover پوششصندلی
Other Matches
He has read the book from cover to cover . کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
seat سکوی استقرار
seat محل اقامت
seat قسمت میانی زین اسب
seat حرکت تعادلی
please take a seat خواهش میکنم بفرمایید
seat وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat پایه
seat نشیمنگاه
seat صندلی
seat نیمکت
seat نشیمنگاه مسند
seat سرین
seat کفل
seat جایگاه نشاندن
seat جایگزین ساختن
seat مقر
seat جا
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please! خواهش میکنم بفرمایید !
take your seat بنشینیدسرجای خودتان
seat مرکز مقر
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
key seat شیار خار
folding seat صندلی تاشو
bench seat صندلیاتومبیل
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
drive's seat صندلی راننده
governor's seat حکومت نشین
governor's seat حاکم نشین
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
mercy seat سرپوش رحمت
mercy seat تخت خدا
jump seat صندلی تا شو
pillion seat جای اضافی در موتور سیکلت
judgement seat دادگاه
primer seat مقر چاشنی
seat angle نبشی نشیمن
key seat جاخار
hiking seat تهته اتکای خم شونده در قایق
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
county seat مرکز بخشداری
keay seat جا خار
parliamentary seat صندلی مجلسی
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
Where is my seat(place) جای من کجاست ؟
single seat صندلییکنفره
seat tube تیوپصندلی
seat stay نگهدارندهصندلی
parliamentary seat جای مجلسی
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
book a seat جا رزرو کردن
to resign one's seat از جای مجلسی خود کناره گرفتن
seat back پشتیصندلی
reel seat جایگاهقرقره
rear seat صندلیعقب
the seat thought مرکز اندیشه یا فکر
the seat of pain موضع درد
the seat of pain جای درد
straddle seat تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
sliding seat نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat of the pants استفاده از تجربه
seat of settlement محل نشست ساختمان
seat of government مقر حکومت
to induct into a seat در جایی برقرار کردن
valve seat نشیمنگاه سوپاپ
first officer's seat صندلیخلباناول
dual seat زینموتور
double seat صندلیدونفره
commander's seat صندلیفرمانده
captain's seat محلنشستنکاپیتان
adjustable seat صندلی متحرک
country seat خانهی اربابی
country seat خانهی بزرگ روستایی
seat bars میلههای تکیه گاه
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
bridge seat تکیه گاه
box seat صندلی لژ
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
back seat صندلی عقب اتومبیل
bridge seat پاشنه پل
hot seat صندلی الکتریکی
bucket seat صندلی یکنفری
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat belt کمربند صندلی هواپیما
hot seat صندلی برقی
flat racing seat خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
valve seat wrench دریچهآچارپایه
back-seat drivers آدم فضول
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver آدم فضول
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
valve seat insert مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light چراغهشدارکمربندایمنی
cover جلد سرپوش
under cover سربسته درپاکت
cover روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover پوشاندن
cover جلد کردن
cover طی کردن
cover تامین کردن
cover پوشش
cover سقف زدن
to cover up پوشاندن
to cover up پیچیدن
cover تامین
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover-up در لاک دفاعی فرورفتن
cover up در لاک دفاعی فرورفتن
take cover جان پناه گرفتن
take cover حفاظ گرفتن
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
cover پنهان کردن
to cover in پرکردن
to cover in پوشاندن
cover جلد
cover بوته زار پناهگاه شکار
cover نگهبان بگوش
cover دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover روپوش
cover انجام دادن
under cover <idiom> پنهان شدن
cover حاوی بودن درپوش
cover حایل شدن
cover اختفاء
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
cover حفاظ
cover رویه لفاف
cover سرپوش
cover اماده برای برگرداندن توپ
cover سطح برف
cover اماده شدن برای دریافت توپ
cover بازی دفاعی
cover بسته بندی
cover تامین زیان و خسارات بیمه
cover مخفی در بر گرفتن
cover مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
from cover to cover ازاغازتا انجام کتاب
cover all بارانی یا روپوش
cover امادگی
cover all رولباسی
cover پاکت
cover off پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
fighter cover پوشش هواپیماهای جنگنده
valve cover روپوشسرپاپ
fighter cover پوشش با هواپیماهای شکاری
duvet cover روپوشقابلشستشو
loose cover روکش
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
extra cover بازیگر بل گیر
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
sliding cover پوششمتحرک
fire cover پوشش اتش
pan cover پوششکنه
pillow cover ستونمخروطی
cloud cover غلظت ابر اتمی
hatch cover درپوش دوردریچه
hatch cover درب دهلیز
cloud cover سطح ابر زیرپوشش اتمی
column cover پوشش ستون
communication cover پوشش مخابراتی
comparative cover پوشش نسبی
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
dust cover سرپوش غبارگیر
contingency cover بیمه حمل احتیاطی
dish cover سرپوش
cover note گواهی پوشش بیمه
cover note گواهی بیمه نامه
divan cover [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
cover note بیمه نامه موقت
cover drive ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover and concealment پوشش و اختفاء
horse cover قالیچه زیر زین اسب
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
cover an angle زاویهای را بستن
insurance cover پوشش بیمه
cover plate صفحه سرپوش
cover plate پشت بندصفحه بست
depleted cover پوشش کاسته شده
depleted cover پوشش کاهسته
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
bed cover روتختی
cover shame بهانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com