Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
second order conditions	شرایط ثانوی
second order conditions	شرایط مرتبه دوم
Other Matches
marching order [travel order]	دستور پیشروی [ارتش]
necessary conditions	شرایط لازم
conditions	مقررات و شرایط اسبدوانی
conditions	شرایط اوضاع
conditions	حالات
conditions of use	شرایط کاربرد
conditions	وضعیتها
the conditions	شرایط ان
conditions	شرایط
under the same conditions	شرایطی برابر
conditions	اوضاع
given conditions	شرایط معلوم
given conditions	شرایط معینه
support conditions	شرایط تکیه گاهی
average conditions	شرایط متوسط
terms and conditions	ضوابط و شرایط
average conditions	شرایط عادی
light conditions	نسبتهای روشنایی
marginal conditions	شرایط نهائی
boundary conditions	شرایط حدی
tenders conditions	شرایط عمومی مناقصه
working conditions	شرایط کار
present conditions	شرایط فعلی
ballistic conditions	شرایط بالیستیکی
option of conditions	خیار شرط
sufficient conditions	شرایط کافی
actude conditions	شرایط حاد
actude conditions	شرایط شدید
standard conditions	شرایط متعارفی
stability conditions	شرایط ثبات
spring conditions	شرایط بهاری
ambient conditions	شرایط محیطی
boundary conditions	شرایط مرزی
emergency conditions	شرایط اضطراری
to impose conditions	با شرایط سنگین بارکردن
operating conditions	رژیم
conditions of contract	شرایط قرارداد
conditions of purchase	شرایط خرید
conditions of sale	شرایط اساسی معامله
excusatory conditions	عوامل رافعه
equilibrium conditions	شرایط تعادل
competition conditions	شرایط رقابت
competitive conditions	شرایط رقابت
conditions of (the) competition	شرایط رقابت
usual conditions	شرایط معمول
to satisfy conditions	شرایط را برآورده کردن [ریاضی] [فیزیک]
ligting conditions	شرایط روشنایی نسبتهای نور
ligting conditions	نسبتهای روشنایی
suitable conditions	شرایط مناسب
light conditions	شرایط نور
justificatory conditions	عوامل موجهه
To lay down certain conditions .	شرایطی معین کردن
option of unfulfilled conditions	خیار تخلف شرط
investigation of foundation conditions	تحقیق شرایط شالوده
terms and conditions of the credit	ضوابط و شرایط اعتبار
investigation of foundation conditions	شناسایی زمین پی
Are you prepared to accept my conditions?	حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.	زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
demands of providing healthy living and working conditions	خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions	این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
in order	درست
in order that	تا اینکه
in order that	برای اینکه
in order that i may go	برای اینکه بروم
in order	صحیح
in order	دایر
in order to ...	برای [اینکه]
first order	مرتبه اول
in order to ...	تا [اینکه ]
order [placed with somebody]	دستور [ازطرف کسی]
order [placed with somebody]	سفارش [ازطرف کسی]
well-order	خوش ترتیب [ریاضی]
out of order	خراب
out of order	درهم برهم
order off	حکم خروج
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
out of order	از کار افتاده
re order	سفارش دوم باره
second order	مرتبه دوم
in order that he may go	برای اینکه برود
to the order of	بحواله کرد
to the order of	به حواله کرد
to the order of	در وجه
In this order. In this way.	باین ترتیب
out of order <idiom>	کارنکردن
out of order <idiom>	برخلاف قانون ،نامناسب
to order <idiom>	به ترتیب
in order to <idiom>	اعتماد شخص را بدست آوردن
out of order	نادرست
order	سفارش دادن کالا یا جنس
order	دستور دادن سفارش
order	امر
order	مرتبه
order	راسته
order	ترتیب
order	دستور دادن
order	دستورعملیاتی
order	دستورالعمل
order	دستور
order	سفارش دادن
order	خرید سفارش خرید
order	حواله کرد حواله کردن دستور
order	سبک معماری
order	نظم دادن
order	فرمان نظم
order	ترتیب انجام کار
order	شیوه
order	نظام معماری
order	دستورالعمل دستور
order	سفارش دادن دستور دادن
order	مرتب کردن
order	حکم
order	حواله
order	سفارش
order	نظم
order	منظم کردن
order	دستور سفارش
by order of	فرمان
order	ن
by order of	حسب الامر
order	سفارش دادن تنظیم کردن
order	کد عمل
order	پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order	رتبه
warning order	دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order	دستور اگهی
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
transfer order	دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
ascending order	ترتیب صعودی
trial order	سفارش ازمایشی
transaction in order	liability avoid to
mail order	سفارش کالا بوسیله پست
the line is out of order	سیم خراب است
third order reaction	واکنش مرتبه سه
to set in order	درست کردن
transaction in order	معامله به قصد فرار از دین
to set in order	منظم کردن
standing order	امریه نظامی
standing order	دستور جاری
mail order	سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
the goods are on order	کالا را سفارش داده ایم
assembly order	دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
processing of the order	انجام سفارش
provisional order	دستور موقت اداری
public order	نظم عمومی
purchase order	دستور خرید
purchase order	سفارش خرید
probation order	دستور یا حکم تعلیق مجازات
assembly order	دستور مونتاژ وسایل
partial order	پاره ترتیب
partial order	ترتیب جزئی
pay order	لیست پرداخت حقوق
pay order	سندپرداخت حقوق
payable to order	قابل پرداخت به حواله کرد
phantom order	قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
place an order	سفارش دادن
post order	حواله پستی
reculaulation order	تنظیم محاسبه مجدد
referral order	درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
review order	لباس وتحملات سان
administrative order	دستور اداری
stop order	دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
acknowledgement of order	تایید سفارش
superior order	امر مافوق
superior order	دستور مافوق
acknowledgement of order	تصدیق سفارش
pecking order	سلسله مراتب دانه چینی
standing order	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
alphabetical order	ترتیب رکوردها
alphabetical order	به ترتیب حروف الفبا
review order	لباس وتجهیزات و وسائل کامل
route order	ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route order	فرمان ستون راه رو
second order factor	عامل مرتبه دوم
second order reaction	واکنش مرتبه دوم
short order	خوراکی که زود مهیا میشود
sort order	نظم ترتیب
standing order	اوامر ویژه
word order	ترتیب واژه ها
Order theory	ترتیب جزئی [ریاضی]
money order	دستور پرداخت
in good order <adj.>	منظم
in good order <adj.>	مرتب
in good order <adj.>	تروتمیز
in order to prevent	برای جلوگیری کردن
Ionic Order	[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order	[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order	شیوه غول ستونی [معماری]
German Order	سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
money order	حواله
money order	حواله پولی
to order somebody back	کسی را فراخواندن
Lattice [order]	شبکه [ریاضی]
Lattice [order]	توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order]	ساختار [ریاضی]
money order	حواله پستی وتلگرافی
money order	حواله پول
to order somebody back	کسی را احضار کردن
to order somebody back	کسی را معزول کردن
French Order	سبک معماری فرانسوی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com