Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
secondary drive
سائق ثانوی
Other Matches
secondary
ثانوی
secondary
کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
secondary
در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
secondary
سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
secondary
کمکی
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
secondary
نیست
secondary
که حافظه اصلی و سریع کامپیوتر
secondary
هر رسانه ذخیره سازی داده
secondary
فرعی
secondary
ثانویه
secondary
یدکی
secondary
درجه دوم
secondary
حاکی از زمان گذشته
secondary hydrogen
هیدروژن درجه دوم
secondary hydrogen
هیدروژن 2 درجه
secondary inhibitor
بازدارنده ثانوی
secondary item
اقلام فرعی تدارکاتی
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
secondary key
کلید ثانویه
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
secondary markets
بازارهای ثانوی
secondary markets
بازارهای فرعی
secondary port
بندر فرعی
secondary alcohol
الکل نوع دوم
secondary function
کارکرد ثانوی
secondary evidence
ادله فاقداعتبار زیاد
secondary beam
تیرک
secondary battery
باتری بارشدنی
secondary battery
پیل باتری
secondary armament
جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
secondary amine
امین نوع دوم
secondary amine
امین 2 درجه
secondary alcohol
الکل 2 درجه
secondary airflow
جریان هوای فرعی
of secondary importance
کمترمهم
of secondary importance
از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
secondary carbon
کربن 2 درجه
secondary carbon
کربن نوع دوم
secondary evidence
ادله درجه دوم
secondary emission
صدور ثانوی
secondary electron
الکترون ثانوی
secondary elaboration
بسط ثانوی
secondary effects
اثرات ثانوی
secondary education
اموزش متوسطه
secondary current
جریان خروجی
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
secondary consumers
مصرف کنندگان دومین
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
secondary coil
پیچک ثانوی
secondary nozzle
نازل ثانویه
secondary wire
سیم خروجی
secondary winding
سیم پیچ خروجی
secondary winding
سیم پیچ ثانویه
secondary treatment
تصفیه دومین
secondary treatment
پاکسازی دومین
secondary stresses
تنشهای درجه دوم
secondary stress
خستگی فرعی
secondary storage
انباره ثانوی
secondary storage
حافظه ثانویه
secondary storage
انباره ثانویه
secondary effects
آثار جانبی
secondary inlet
دومینوردی
secondary mirror
دومینآینه
secondary effects
اثرهای جانبی
secondary effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
secondary effect
نتیجه جانبی
secondary effect
اثر فرعی
secondary effect
اثر جانبی
secondary modern
نوعیمدرسهکهتاچندیپیشدربریتانیارایجبود
secondary action
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
secondary root
دومینریشه
secondary reflector
منعکسکنندهثانوی
secondary standard
استاندارد ثانویه
secondary stairs
پلکان فرعی
secondary planet
اقمار
secondary planet
انگل قمر
secondary planet
ملتزم
secondary planet
همراه
secondary planet
پیرو
secondary plan
طرح ثانوی
secondary obligation
تعهدات ثانویه
secondary motivation
انگیزش ثانوی
secondary memory
حافظه ثانویه
secondary planet
ماه
secondary port
,
secondary port
subordinatestation : syn
secondary soil
خاک جابجا شده یا ثانوی خاک دستی
secondary sewers
لولههای فرعی فاضلاب
secondary road
جاده فرعی یا درجه 2
secondary road
جاده درجه دو
secondary reward
پاداش ثانوی
secondary reinforcer
تقویت کننده ثانوی
secondary qualities
صفات ثانوی
secondary productivity
فراوردگی دومین
secondary processes
فرایندهای ثانوی
secondary port
station secondary
secondary channel
دومینجهت
secondary position
موضع یدکی
secondary position
موضع فرعی
secondary unit
واحد فرعی
secondary schools
دبیرستان
secondary school
دبیرستان
secondary cell
پیل باتری
secondary picketing
کشاندناعتصاببهبیرونکارخانهیاشرکت
secondary electron emission
پیل ثانویه الکترون
secondary consumers: carnivores
دومینمصرفکننده
secondary great circle
دایره عظیمه ثانویه
secondary structure of portein
ساختار دوم پروتئین
secondary sex characteristics
ویژگیهای جنسی ثانوی
secondary storage medium
رسانه انباره ثانوی
secondary storage device
دستگاه حافظه ثانوی
secondary marshalling track
دومینراهباریکه
secondary consumers: insectivores
دومینمصرفکننده
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
secondary projection area
منطقه فرافکنی ثانوی
secondary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی ثانوی
drive
گریز پا به توپ
drive
دنده
to drive at
قصد داشتن از
off drive
ضربه به سمت راست
drive
راندن گرداندن گرداننده
drive
عقب نشاندن بیرون کردن
on drive
ضربه بسمت توپزن
drive
شفت
drive
تحریک کردن
drive
رانندگی کردن
drive
سائق
drive
سواری کردن کوبیدن
drive
ولت محرک
d.c. drive
محرکه جریان دائم
d.c. drive
ماشین جریان دائم
drive
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
رانش سواری دوندگی
drive
گرداننده
drive
فرمان
drive
جلو بردن
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
ضربه درایو
drive
ضربه از پایین
drive
فرار گل زن
drive
محرکه گیربکس
to drive at
توجه داشتن به
to drive away
دفع کردن
drive!
برون!
[با ماشین]
drive at
<idiom>
سعی درگفتن چیزی
drive
بردن
drive
راندن
drive
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
self-drive
اتومبیلیبارانندهخودکار
drive way
جاده خیابان
drive-in
درایواین
drive way
مسیر اتومبیل رانی
to drive away
دورکردن
to take a drive
سواری کردن
to drive out
بیرون کردن
disk drive
گرده ران
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
To drive all with the same stick .
<proverb>
همه را با یک چوب راندن .
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
drive wheel
چرخدنده
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
disk drive
گرده چرخان
four wheel drive
محرک چهار چرخ
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
to drive a bus
اتوبوسی را راندن
exploratory drive
سائق کاوش
drive shaft
میله محرک محور محرک
to drive a car
رانندگی کردن خودرویی
hard drive
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
drive shaft
میل لنگ
drive shaft
محور محرکه
drive shaft
محور رانش
drive-ins
درایواین
winchester drive
دیسک گردان وینچستر
visceral drive
سائق احشایی
social drive
سائق اجتماعی
st0 drive
گرداننده 605ST
to drive mad
بدیوانگی انداختن
tandem drive
حرکت قطاری
to drive mad
دیوانه کردن
to drive a wedding into
شکافتن
to drive a wedding into
رخنه کردن در
belt drive
بدنهعقب
cartridge drive
درایوفشنگی
drive shafts
میل لنگ
right-hand drive
اتومبیلهاییکهفرمانآنهادرسمتراستاست
drive shafts
میله محرک محور محرک
drive shafts
محور محرکه
drive shafts
محور رانش
drive chain
زنجیرهراندن
disc drive
درایودیسک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com