English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (1 milliseconds)
English Persian
secret agents مامور مخفی
secret agents جاسوس
Other Matches
agents کاگزار
agents فرستنده
agents واسطه عامل
agents عامل
agents مامور
agents گماشته وکیل
agents عامل اطلاعاتی
agents نماینده عامل شیمیایی خرج
agents عنصر
agents ماده
agents واسطه
agents نماینده
agents پیشکار
agents نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agents برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agents مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents وکیل
agents ارگان
double agents عامل اطلاعاتی دو جانبه
travel agents سفرچین
travel agents بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
agents of production عوامل تولید
natural agents عوامل طبیعی
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
travel agents سفر ارا
agents provocateurs مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
free agents بازیگر بدون قرارداد
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
surface active agents مواد فعال در سطح
keep a secret <idiom>
secret نهانی
in secret محرمانه
in secret در خفا
in secret مخفیانه
keep the secret رازراپوشیده نگاهدار
keep the secret این رازرافاش نکن
secret نهان
to let in to a secret محرم رازی کردن
to let in to a secret با رازی اشناکردن
secret راز
secret سر مجهول
secret رمز
secret confidential
secret طبقه بندی سری
secret اطلاعات سری
to keep secret پنهان داشتن راز
secret مخفیانه
secret سری
secret اسرارامیز پوشیده
secret محرمانه
secret دستگاه سری
secret مخفی
open secret <idiom> راز فاش شده
dark secret راز نهان
open secret راز آشکار
open secret سر افشا شده
secret agent جاسوس
secret agent مامور مخفی
To do something on the sly (in secret). کاری را پنهان انجام دادن
secret services دستگاه محرمانه دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
trade secret فوت و فن کاسبی
trade secret اسرار بازرگانی
to betray a secret رازی را فاش ساختن
top secret به کلی سری
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top-secret به کلی سری
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
the secret parts شرمگاه
he proved to know the secret معلوم شد راز را میداند
secret ballot رای مخفی
secret ballot ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
secret papers اسناد سری
the secret will open to me خواهد گردید
the secret will open to me ان راز بمن اشکار
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
secret society انجمن سری
secret papers اوراق سری
the house went into secret session تشکیل داد
secret service money اعتبار سری دولت
the house went into secret session مجلس جلسه سری
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com