Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 148 (7 milliseconds)
English	Persian
selective clock stetching	تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.	او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
selective	گزینشی
selective	قابل انتخاب
selective	دارای حسن انتخاب گلچین کننده
selective	مبنی بر انتخاب
selective	انتخاب کننده
selective	انتخابی
selective	گزیننده
selective	برگزیننده
selective	مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selective	نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
selective	گزیده انتخابی
selective	آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective	بهگزین
selective erosion	فرسایش انتخابی
selective service	خدمت داوطلبانه نظام
selective listing	سیاهه برداری گزیده
selective inattention	عدم توجه انتخابی
selective hardening	سخت گردانی انتخابی
selective forgetting	فراموشی انتخابی
selective dump	روگرفت گزیده
selective calling	فراخوانی گزیده
selective breeding	تخم کشی انتخابی
selective attention	دقت انتخابی
selective admission	پذیرش انتخابی
selective access	دستیابی گزیده
selective perception	ادراک انتخابی
selective trace	ردیابی گزیده
selective signalling	ارتباط مخصوص
selective quenching	سردکنندگی ناحیهای
selective process	فرایند گزینشی
selective ion electrode	الکترود یون گزین
frequency selective amplifier	تقویت کننده سلکتیو فرکانس
selective distribution system	پخش گزینشی
harmonic selective ringing	تلفن اختصاصی همساز
three second clock	ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
four o'clock	ساعت چهار
four o'clock	لاله عباسی
four o'clock	گل لاله عباسی
the two o'clock d.	توزیع ساعت دو
clock	باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock	ساعت
clock	تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock	خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock	سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock	مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock	ماشینی که زمان را نشان میدهد
at eight o'clock	در ساعت هشت
clock	مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock	ساعت
o'clock	ساعت از روی ساعت
clock	ساعت ورزشگاه
clock	وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock	زمان
clock	زمان سنج
clock	تپش زمان سنجی ساعت
clock	سنجیدن باساعت
clock	زمانگیری
clock	سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock	ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock	دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
shot clock	ساعت مسابقه
tower clock	برج ساعت
time clock	گاه ساعت
time clock	ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
to clock out [in the workplace]	مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
work against the clock	بکوب کار کردن
twentyfour second clock	ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
biological clock	ساعت زیستی
clock timer	زمانموردنظر
The clock has stopped.	ساعت دیواری خوابیده است
This is a self - winding clock .	این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
to clock in [in the workplace]	مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to watch the clock	[با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
wall clock	ساعت دیواری
round the clock	۲۴ ساعته
set the clock	ساعت را تنظیم کردن
clock operator	تنظیمکنندهوقت
round-the-clock	پیوسته
biological clock	زیست گشت
biological clock	زیستآهنگ
five-o'clock shadow	ته ریش
five-o'clock shadows	ته ریش
round-the-clock	شبانه روزی
round-the-clock	بیست و چهار ساعته
round-the-clock	روز و شب
round-the-clock	لاینقطع
face of the clock	صفحه ساعت
grandfather clock	ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
clock paradox	پارادکس زمانی
clock rate	نرخ زمان سنجی
clock signal	علامت زمان سنجی
clock pulse	تپش زمان سنجی
clock skew	اریب زمان سنجی
clock speed	سرعت ساعت
clock stagger	رتبه زمان سنجی
clock track	شیار زمان سنجی
clock work	چرخهای ساعت
clock method	روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock maker	ساعت ساز
clock interrupt	وقفه زمان سنجی
cuckoo clock	ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
alarm clock	ساعت شماطهای
alarum clock	ساعت شماطهای
alarum clock	خیزانک
atomic clock	ساعت اتمی
chess clock	ساعت شطرنج
clock frequency	بسامد زمان سنجی
clock generator	مولد زمان سنجی
clock generator	ساعت زا
delta clock	مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
roller clock	چشمی بسته قرقره دار
lady clock	پینه دوز
master clock	شاه زمان سنج
master clock	زمان سنج اصلی
military clock	ساعت یا وقت نظامی
physiological clock	ساعت فیزیولوژیکی
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
digital clock	ساعت رقمی
relocation clock	دایره تنظیم تیر
relocation clock	دایره تنظیم هدف
lady clock	کفشدوز
electric clock	ساعت الکتریکی
game clock	ساعت ورزشگاه
delta clock	که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
digital clock	زمان سنج رقمی
effectiveness clock	دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
internal clock	ساعت داخلی
to clock on [British E] [in the workplace]	مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
One cannot put back the clock. <proverb>	هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
real time clock	ساعت بلادرنگ
to clock off [British E] [in the workplace]	مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Please don't wake me until 9 o'clock!	لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
real time clock	زمان سنج بلادرنگ
clock calendar board	تخته ساعت / تقویم
The plane to ... departs at ... o'clock.	هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
The clock is fast (gaining).	ساعت دیواری تند کار می کند
horizontal clock system	طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
turn the clock back <idiom>	زمان را به عقب برگرداندن
to set the clock forward	ساعت را جلو آوردن
Does this clock keep good time?	این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
the clock was put back	عقربههای ساعت را عقب بردند
clock code position	سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
weight-driven clock mechanism	مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock).	روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock.	من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com