Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English
Persian
sell a dummy
فریفتن حریف
Other Matches
dummy
فریبنده
dummy
مجازی
dummy
زائد
dummy
تصنعی
dummy
ادمک ساختگی
dummy
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
dummy
ادم ساختگی
dummy
مصنوعی
dummy
هدف دروغین
dummy
ساختگی
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
گول زدن حریف در تجمع
dummy
الت دست دیگران
dummy
گلوله مشقی ادمک
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy
شخص لال وگیج وگنگ
dummy
مصنوعی ساختگی
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy
مانکن
dummy message
پیام فریبنده
dummy cartridge
فشنگ مشقی
dummy variable
متغیر ساختگی
dummy run
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy runs
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy antenna
انتن کمکی
dummy argument
نشانوند ساختگی
dummy argument
ارگومان یا نشانوند ساختگی
dummy cartridge
فشنگ اموزشی
dummy roll
نورد کور
dummy roll
غلطک کور
dummy pass
معبر کور
dummy stimuli
محرکهای ساختگی
dummy module
برنامه ساختگی
dummy variable
متغیر تصنعی
dummy module
رویه ساختگی
dummy instruction
دستورالعمل ساختگی
dummy message
پیام دروغی
sell-out
فروختن
to sell by a
بمزایده گذاشتن
sell out
<idiom>
صادق نبودن ،فرختن راز
to sell out
بدیگری واگذار کردن ورفتن
to sell off
و ته انرابالا اور ردن
to sell off
ارزان فروختن
to sell by a
حراج کردن
to sell
یکجا فروختن
sell off
ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell off
یکجا فروختن
to sell
عمده فروختن
sell
فروش ومعامله
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell
به فروش رفتن
sell
معامله
sell
فروختن
sell out
معامله کردن
sell out
فروختن
sell out
یکجا فروختن خیانت کردن
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out
معامله کردن
sell
فروختن بفروش رفتن
sell
فروش
sell like hotcakes
<idiom>
سریعا فروختن
hard sell
<idiom>
باپشتکاروسعی چیزی رافروختن
to sell by retail
خرده فروختن
to sell dearly
گران فروختن
to sell dearly
مفت نباختن
to sell in lots
تیکه تیکه فروختن
to sell in lots
فال فال فروختن
To sell something at a loss.
چیزی را باضرر فروختن
sell-by date
فروشبراساستاریخمصرف
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
to sell up a debtor
دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
to sell short
سام فروختن
to sell short
پیش فروش کردن
to sell or pat up at a
بمزایده فروختن
to sell or pat up at a
حراج کردن
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
sell-outs
یکجا فروختن خیانت کردن
sell-outs
فروختن
sell-outs
معامله کردن
soft sell
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
hard sell
فروشندگی باچرب زبانی وفشار
hard sell
زورچپانی
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
hard sell
فروش ماهرانه
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell short
پیش فروش کردن
sell by auction
حراج کردن
sell to pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
sell the pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
sell on credit
نسیه فروختن
sell molding
قالب گیری پوستهای
sell for cash
نقد فروختن
sell by auction
به مزایده فروختن
sell up a debtor
دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
sell like hot cake
<idiom>
رو دست بردن
sell oneself short
<idiom>
خودرادست کم گرفتن
such goods will sell very high
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
If you want to sell your car , I am your man .
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
sell like hot cake
<idiom>
مثل کاغذ زر ورق بردن
You cannot sell the cow and drink the milk .
<proverb>
نمى توان هم گاو را فروخت هم شیرش را نوشید .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com