Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (2 milliseconds)
English
Persian
semi official
نیمه رسمی
Other Matches
official
صاحب منصب
official
عالیرتبه رسمی
official
موثق و رسمی
official
رسمی
official
تشریفاتی
official
قانونی
official
کارمند
official
مامور
official
اداری
official
کارمند دولت
official gazette
روزنامه رسمی
official channels
طرق رسمی
official communications
ابلاغیه رسمی
He is a corrupt official .
مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
official communications
مکاتبات اداری
official liquidator
مدیر تصفیه
official language
زبان رسمی
official deed
سند رسمی
official jurnal
روزنامه رسمی
official meeting
ملاقات رسمی
official notification
افهارنامه
official oath
سوگند قانونی یا رسمی
official prices
قیمتهای رسمی
official rate
نرخ رسمی
official receipt
رسید رسمی
official religion
دین رسمی
official submission
مناقصه عمومی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
official calibration
واسنجی رسمی
[مهندسی]
official meeting
اجتماع رسمی
official channels
مجاری رسمی
official authorities
مراجع رسمی
official document
سند رسمی
official receiver
اعتصاب رسمی
official receiver
اعتصاب باجایزه سندیکا
official receiver
عضو نافر
official receiver
مدیر تصفیه
building official
بازرسان ساختمان
extra official
غیر رسمی
line official
داور خط تجمع
lead official
سرداور
extra official
بیرون ازوفایف اداری
leading official
سرداور
certificate
[official document]
مدرک
appointed by an official order
حکمی
To hold an official inquiry.
تحقیق رسمی بعمل آوردن
certificate
[official document]
گواهی
semi
نصف شده
semi
تقریبا نصف
semi
پیشوندی بمعنی : نیم
semi
نیمه تاحدی
semi
نیمه
semi
نصفه
semi-
در معنای نصف یا بخش
semi
نیم
semi
نصف
official log book of a ship
دفتر ثبت
semi-colon
نقطهبند
semi-modal
افعالیمثلdare;-Needنیمهکمکی
semi-colon
نیم وج از یا
semi-colon
نقطه ویرگول
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
semi monthly
روزنامه یامجله دوهفتگی
semi literate
نیمه نویسا
semi monthly
پانزده روزیکبار
semi-mummy
نیمهبستهشده
semi meran
شبه مران در دفاع مران
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semi-colons
نقطه ویرگول
semi-precious
نیمه بهادار
semi-finalists
نیم - پایانگر
semi-finalists
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalist
نیم - پایانگر
semi-finalist
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-final
مسابقات نیم پایانی
semi-final
نیم پایانی
semi-final
نیمه نهایی
semi-conscious
در حال نیمه غش
semi-conscious
نیمه بیهوش
semi-conscious
نیمه هشیار
semi-colons
نیم وج از یا
semi-colons
نقطهبند
semi-precious
نیمه گرانبها
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi trailer
نیمه یدک
semi solvable
نیم حل پذیر
semi slav
شبه اسلاو در وامبی وزیرشطرنج
semi skilled
نیمه ماهر
semi spinner
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi officially
بطورنیم رسمی
semi annual
ششماهه
semi annually
ششماهه
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi finals
نیمه نهایی
semi-finals
نیمه نهایی
semi weekly
هفتهای دوبار
semi automatic
نیم خودکار
semi independent
نیمه خود مختار
semi independent
نیمه مستقل
semi-column
نیم ستون
semi diesel
نیم دیزل
semi conductor
نیمه هادی
semi circular a
طاق روی
semi circular
نیم دایرهای
semi circle
نیم دایره
semi centennial
نیم سده نیم سدهای
semi centennial
پنجاهمین سالگرد
semi barbarian
نیم وحشی
semi-submersible platform
سکوینیمهشناور
semi-fisheye lens
لنزنیمهبرآمده
semi-detached houses
خانههاییکشکلبادیوارمشترک
semi open game
بازی شطرنج نیمه باز
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
semi self maintained discharge
تخلیه نیم وابسته
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
semi automatic advance
میزان کردن نیم خودکار
semi automatic lathe
ماشین تراش نیمه خودکار
semi circular parry
دفاع نیمدایره
semi durable goods
کالاهای نیمه بادوام
semi finished goods
کالاهای نیمه ساخته
semi luxury goods
کالاهای نیمه تجملی
semi logarithmic paper
کاغذ نیمه لگاریتمی
semi killed steel
فولاد نیمه ارام
semi interquartile range
دامنه نیمه چارکی
semi indirect lighting
روشن سازی نیم مستقیم
semi automatic telephone system
تلفن نیم خودکار
semi-permanent hair color
[American]
رنگ مو
jackknifing
[with trailer or semi-trailer]
تا شدن
[به ۹۰ درجه و بیشتر ]
کامیون در حال حرکت
[با تریلر یا تریلر مسقف]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com