English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (5 milliseconds)
English Persian
semi-conscious نیمه هشیار
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious در حال نیمه غش
Other Matches
self conscious خوداگاه
to become conscious به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
self conscious خجالتی خجول
self-conscious کمرو
conscious هشیار
conscious وارد
conscious باخبر ملتفت
conscious اگاه
conscious بهوش
conscious هوشیار
self conscious خود پسند
conscious آگاهانه
conscious mind هشیاری
conscious mind آگاهی
conscious mind حس اگاهی
class conscious دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
conscious mind اطلاع
conscious mind هوشیاری
class-conscious دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
conscious error خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
Madrklmh that every human being is conscious knowledge مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
semi نصف شده
semi نیم
semi تقریبا نصف
semi نیمه تاحدی
semi پیشوندی بمعنی : نیم
semi نیمه
semi نصفه
semi- در معنای نصف یا بخش
semi نصف
semi-colons نیم وج از یا
semi-colons نقطهبند
semi-colons نقطه ویرگول
semi-colon نیم وج از یا
semi-colon نقطهبند
semi-colon نقطه ویرگول
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
semi monthly روزنامه یامجله دوهفتگی
semi meran شبه مران در دفاع مران
semi mechanization نیمه مکانیزه
semi literate نیمه نویسا
semi monthly پانزده روزیکبار
semi-final نیمه نهایی
semi-final نیم پایانی
semi-modal افعالیمثلdare;-Needنیمهکمکی
semi-mummy نیمهبستهشده
semi-precious نیمه گرانبها
semi-precious نیمه بهادار
semi-finalists نیم - پایانگر
semi-finalists شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalist نیم - پایانگر
semi-finalist شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-final مسابقات نیم پایانی
semi-column نیم ستون
semi circular a طاق روی
semi centennial پنجاهمین سالگرد
semi barbarian نیم وحشی
semi trailer نیمه یدک
semi-finals نیمه نهایی
semi automatic نیم خودکار
semi weekly هفتهای دوبار
semi roller پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi solvable نیم حل پذیر
semi slav شبه اسلاو در وامبی وزیرشطرنج
semi spinner پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi skilled نیمه ماهر
semi centennial نیم سده نیم سدهای
semi circle نیم دایره
semi circular نیم دایرهای
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi independent نیمه خود مختار
semi annual ششماهه
semi annually ششماهه
semi independent نیمه مستقل
semi finals نیمه نهایی
semi diesel نیم دیزل
semi conductor نیمه هادی
semi official نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
semi open game بازی شطرنج نیمه باز
semi-submersible platform سکوینیمهشناور
semi self maintained discharge تخلیه نیم وابسته
semi logarithmic paper کاغذ نیمه لگاریتمی
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
semi killed steel فولاد نیمه ارام
semi interquartile range دامنه نیمه چارکی
semi circular parry دفاع نیمدایره
semi indirect lighting روشن سازی نیم مستقیم
semi automatic lathe ماشین تراش نیمه خودکار
semi automatic advance میزان کردن نیم خودکار
semi-fisheye lens لنزنیمهبرآمده
semi skilled worker کارگر نیمه ماهر
semi-detached houses خانههاییکشکلبادیوارمشترک
semi automatic telephone system تلفن نیم خودکار
semi-permanent hair color [American] رنگ مو
jackknifing [with trailer or semi-trailer] تا شدن [به ۹۰ درجه و بیشتر ] کامیون در حال حرکت [با تریلر یا تریلر مسقف]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com