Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
serial feeding
خورش پیاپی
serial feeding
تغذیه نوبتی
Other Matches
feeding
تغذیه
feeding
خورش
feeding problem
مشکل تغذیه
bottle-feeding
تغذیه با بطری
bottle feeding
تغذیه با بطری
feeding-bottles
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding-bottle
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding bottle
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
spoon-feeding
باقاشق غذا دادن
force-feeding
به زور خوراندن
force-feeding
به زور به خورد کسی دادن
force-feeding
واخوراندن
feeding tube
مخزنریزشتخم
feeding ground
محلیکهبهپرندگانغذا دادهمیشود
multiread feeding
خورش چند خواندنی
breast feeding
تغذیه پستانی
feeding group
گروه تغذیه کننده
feeding cloth
مایه رسان
feeding cloth
پنبه رسان
feeding center
مرکز تغذیه
ad lib feeding
تغذیه ازاد
breast-feeding
تغذیه پستانی
feeding storm
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
feeding group
قسمت خوراک دهنده
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
magazine feeding attachment
تجهیزات تغذیه مخزن
serial right
حق چاپ نسخهای بدفعات
serial
و به صورت سری
serial
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serial
پشت سر هم
serial
مرتب
serial
حافظهای که در آن داده به ترتیب ذخیره شده است که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
serial
مسلسل
serial
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
serial
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند
serial
نوبتی
serial
ترتیبی
serial
سری
serial
حرکت پشت سر هم
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
serial
زنجیرهای
serial
نشریه
serial
سریال
serial
ترتیبی جزء بجزء
serial
پیاپی
serial
دوری
serial
نوبتی ردهای
serial
ردیفی
serial
فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serial
سیستم کامپیوتری با یک ALU که دستورات را یکی یکی انجام میدهد
serial
eruoM متصل به پورت سری PC که داده محل را از طریق پورت سریال منتقل میکند
serial
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serial
فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
serial
قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند
serial
کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند
serial
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
serial
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serial
ارسال داده یک بیت در هر زمان .
serial
وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
serial
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serial
فایل ذخیره شده که رکوردهای آن به ترتیب قابل دستیابی هستند
serial
ارسال سریال
serial
چاپگری که حروف را یکی یکی در واحد زمان چاپ کند
serial port
درگاه ترتیبی
serial port
مدخل سری
serial operation
عملیات سری
serial operation
عمل نوبتی
serial tranmission
مخابره نوبتی
serial mouse
ماوس ترتیبی
serial learning
یادگیری زنجیرهای
serial printer
چاپگر نوبتی
serial printer
چاپگر سری
serial transmission
ارسال سری
serial subtractor
کاهشگر نوبتی
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
serial storage
انباره سری
serial storage
انباره نوبتی
serial reproduction
بازافرینی زنجیرهای
serial processing
پردازش سری
serial processing
پردازش نوبتی
serial interface
رابط سری
serial data
داده سری
serial numbers
شماره سریال
serial numbers
شماره سری
serial numbers
شماره سری اقلام
serial numbers
شماره پیاپی
serial number
شماره سری
serial number
شماره سری اقلام
serial number
شماره سریال
serial number
شماره پیاپی
serial access
دستیابی پیاپی
serial anticipation
پیش بینی زنجیرهای
serial computer
کامپیوتر نوبتی
serial computer
کامپیوترنوبتی
serial adder
جمع کننده سری
serial adder
افزایشگر نوبتی
serial correlation
همبستگی پیاپی
serial access
دستیابی نوبتی
serial correlation
همبستگی دوری
serial access
دستیابی سری
serial computer
کامپیوتر سری
serial input\output
ورودی و خروجی سری
serial access memory
حافظه با دستیابی پیاپی
allotment serial number
شماره سری سهمیه واگذارشده
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com