Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English
Persian
serial mouse
ماوس ترتیبی
Other Matches
mouse
حرکت میکند
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
esuoM ای که به کارت مخصوص وصل شده به باس کامپیوتر وصل است
mouse
esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse
مقابل حساسیت Mouse
mouse
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouse
که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
mouse
فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse
mouse
ماوس
mouse
بند پیچ کردن
mouse
جستجو کردن
mouse
موش گرفتن
mouse
موش خانگی
mouse
موش
mouse
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
meadow mouse
موش پنسیلوانی
as timid as a mouse
<idiom>
مثل موش
[ترسو]
cordless mouse
ماوس بی سیم
[کامپیوتر]
cordless mouse
موشواره بی سیم
[کامپیوتر]
field mouse
موش صحرائی
cordless mouse
موشی بی سیم
[کامپیوتر]
mouse ear
گل مرا فراموش مکن
mouse trap
تله موش
mouse trap
نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
mouse button
دکمه ماوس
mechanical mouse
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
mechanical mouse
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
harvest mouse
موش خرمن
harvest mouse
یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
flying mouse
موش خرمای پرداراسترالیایی
bus mouse
ماوس گذری
bus mouse
ماوس خطی
mouse deer
اهوی ختا
flitter mouse
شبکور
flitter mouse
شب پره
to be
[as]
poor as a church mouse
<idiom>
بیش از اندازه تنگدست بودن
play cat and mouse with someone
<idiom>
موش و گربه بازی کردن
The cat ate the whole mouse.
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
The mouse was unable to get into the hole , yet it.
<proverb>
موش توى سورخ نمى رفت جاروب هم به دمش بست .
as poor as a church mouse
مثل گدای شب جمعه
[فقیر]
left handed mouse
تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive.
او
[مرد]
با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
serial right
حق چاپ نسخهای بدفعات
serial
سری
serial
مسلسل
serial
فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serial
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
serial
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند
serial
نوبتی
serial
ترتیبی
serial
حرکت پشت سر هم
serial
پشت سر هم
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
serial
زنجیرهای
serial
نشریه
serial
سریال
serial
ترتیبی جزء بجزء
serial
پیاپی
serial
دوری
serial
نوبتی ردهای
serial
ردیفی
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serial
سیستم کامپیوتری با یک ALU که دستورات را یکی یکی انجام میدهد
serial
و به صورت سری
serial
ارسال داده یک بیت در هر زمان .
serial
حافظهای که در آن داده به ترتیب ذخیره شده است که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
serial
eruoM متصل به پورت سری PC که داده محل را از طریق پورت سریال منتقل میکند
serial
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serial
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serial
فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
serial
قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند
serial
کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند
serial
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
serial
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serial
فایل ذخیره شده که رکوردهای آن به ترتیب قابل دستیابی هستند
serial
چاپگری که حروف را یکی یکی در واحد زمان چاپ کند
serial
وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
serial
ارسال سریال
serial
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serial
مرتب
serial printer
چاپگر نوبتی
serial printer
چاپگر سری
serial processing
پردازش نوبتی
serial processing
پردازش سری
serial reproduction
بازافرینی زنجیرهای
serial storage
انباره نوبتی
serial storage
انباره سری
serial subtractor
کاهشگر نوبتی
serial tranmission
مخابره نوبتی
serial transmission
ارسال سری
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
serial learning
یادگیری زنجیرهای
serial port
درگاه ترتیبی
serial port
مدخل سری
serial operation
عملیات سری
serial access
دستیابی نوبتی
serial access
دستیابی سری
serial access
دستیابی پیاپی
serial numbers
شماره سری
serial numbers
شماره سری اقلام
serial numbers
شماره سریال
serial numbers
شماره پیاپی
serial number
شماره سری
serial number
شماره سری اقلام
serial number
شماره سریال
serial number
شماره پیاپی
serial adder
افزایشگر نوبتی
serial adder
جمع کننده سری
serial operation
عمل نوبتی
serial interface
رابط سری
serial feeding
تغذیه نوبتی
serial feeding
خورش پیاپی
serial data
داده سری
serial correlation
همبستگی دوری
serial correlation
همبستگی پیاپی
serial computer
کامپیوترنوبتی
serial computer
کامپیوتر سری
serial computer
کامپیوتر نوبتی
serial anticipation
پیش بینی زنجیرهای
allotment serial number
شماره سری سهمیه واگذارشده
serial input\output
ورودی و خروجی سری
serial access memory
حافظه با دستیابی پیاپی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com