Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
English
Persian
server based application
برنامه کاربرد شبکه
Other Matches
client based application
برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
based
مستقر
based
مبنی
based on
مبنی بر
machine based
مبتنی بر ماشین
based on a contract
قراردادی
broadly-based
ارگانیشاملگروههایمختلفمردم
based on trusteeship
امانی
computer based
بر مبنای کامپیوتر
character based program
برنامه مبتنی بر کاراکتر
character based program
برنامه دخشه
wood-based materials
جنسسطحتخته
based on private motives
غرض امیز
computer based training
تربیت مبتنی بر کامپیوتر
ruled based deduction
استنباط بر مبنای مقررات
act based on pejudgement
قصاص قبل از جنایت
based on private motives
غرض الود
computer based learning
یادگیری بر پایه کامپیوتر
acts based on private motives
غرض ورزی
server
خدمتکار
server
برنامه کاربردی ذخیره شده روی دیسک سخت سرور که قابل دستیابی
server
که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
server
سیستم
server
خدمتگذار
server
نوکر
server
کمک کننده
server
بازیکنی که توپ را میزند
server
توسط کاربران متعدد در یک زمان است
server
کامپیوتر مخصوص که کاری را برای شبکه انجام میدهد
server
خدمتگزار
server
ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
server
کامپیوتر متصل به شبکه که نرم افزار سیستم عامل شبکه را اجرا میکند تا کاربر دیگر واشتراک فایل و چاپگر را کنترل کند
server
کامپیوتر مخصوص و امکان حافظه پشتیبان در ترمینال ها و عملگرهای شبکه محلی
server
سیستم عامل شبکه برای PC سافت IBM
server
مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
LAN Server
سیستم عامل شبکه برای PC سافت IBM
file server
خدمتگزار فایل
communications server
سرویس دهنده مخابراتی
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
network server
خدمتگزار شبکه
non dedicated server
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
process server
مامور ابلاغ برگهای قانونی
time server
بوجارلنجان
a dedicated server
[رایانه]
خدمتگذار اختصاصی
Web server
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
time server
ابن الوقت
proxy server
کامپیوتری که کپی داده ها و فایلهای ذخیره شده روی سرور را ذخیره میکند تا به کاربران امکان دهد به سرعت به فایلها و داده دستیابی داشته باشند, اغلب حد وسط ی بین اینترنت یک شرکت و اینترنت عمومی است
file server
سرور فایل
client server network
شبکه خدمتگزار- مشتری
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
An opportunist. A time -server.
آدم استفاده جو ( استفاده گر )
dedicated file server
خدمتگذار فایل اختصاصی
To be a time server . To sail with the wind .
ابن الوقت بودن
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
To be a time -server . To sail with the wind . To be unprincipled.
نان را به نرخ روز خوردن ( ابن الوقت بودن )
application
[for something]
درخواست نامه
[برای چیزی]
application
پیشنهاد
on application
در زمان
[حالت]
درخواست
application
درخواست نامه پشت کار
application
استعمال
application
کاربرد استفاده
application
تقاضای کار
application
کاربرد
application
اعمال
application
موارد استعمال
application
درخواست
application
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
application
برنامه کاربردی استفاده
application
فرم تقاضا
application
اجرا
application
عرضحال
application
تقاضا برای چیز
application
معمولا به صورت نوشته
application
کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
application
[applicability]
قابلیت اجرا
written application
تقاضانامه
to file an application to somebody
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to grant an application
درخواست نامه ای را پذیرفتن
application
[applicability]
سودمندی
application
[applicability]
مقبولیت
application
[applicability]
عملی بودن
application
[applicability]
قابلیت استفاده
application expenses
هزینه های درخواستنامه
[درخواست کار]
application papers
مدارک درخواستنامه
application credentials
مدارک درخواستنامه
microcompouter application
کابردهای ریزکامپیوتر
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
to withdraw an application
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
application
[applicability]
مفیدبودن
application years
عمر مفید یک دستگاه
application package
بسته کاربردی
outward application
استعمال برونی یا خارجی
nontransactional application
برنامه کاربردی غیر ثبت وضبطی
application program
برنامه کاربردی
application programmer
برنامه نویس کاربردی
application documents
مدارک درخواستنامه
application years
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application programming
برنامه نویسی کاربردی
application programs
برنامههای کاربردی
application software
programs application
field of application
میدان کاربرد
application software
نرم افزار کاربردی
credit application
تقاضای گشایش اعتبار
application study
بررسی پذیرش اماد
application study
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
application oriented
کاربرد گرا
brush application
رنگزنی با قلم مو
standby application
کاربرد جانشین
application of a force
فرود نیرو
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
transactional application
برنامه کاربردی ثبت و ضبط
application of load
کاربرد بار
application heap
حافظه پایه
application heap
پشته کاربردی
application form
برگ درخواست
application for loan
تقاضای وام
vertical application
برنامه کاربردی عمودی
application of load
فرود بار کاربرد نیرو
application of a force
کاربرد نیرو
to make an application
[to apply]
درخواست کردن
FI'll in the job application form.
این برگ درخواست کاررا پرکنید
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
point of application of a force
نقطه فرود نیرو
application oriented language
زبان کاربردی
compressive load application
بار فشاری
systems application architecture
معماری کاربردی سیستم ها
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com