Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
service practice	تمرین اموزشی
service practice	مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
service practice	مشق پای توپ
Other Matches
practice	طرزکار
practice	جریان کار در دادگاه
practice	معمول به عادت
practice	رویه
practice	عرف
practice	تکنیک
practice	تجربه
practice	رویه پیشه
in practice	عملا"
in practice	در عمل
in practice	دست اندرکار
practice	کاربندی
practice	تمرین
practice	برزش برزیدن
practice	مشق
practice	ورزش تمرین
practice	پرداختن
practice	ممارست کردن
practice	تکرار
practice	ممارست تمرین کردن
practice	رسم
practice	شیوه
practice	عمل
practice	طرز اجرا
practice	کار پیشه
practice	عمل کردن
practice	تمرین کردن
practice	عادت
codes of practice	ایین نامه
practice trials	کوششهای تمرینی
practice teaching	تمرین معلمی
practice plug	وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
practice of medicine	کار پزشکی
practice of medicine	طبابت
practice period	دوره تمرین
codes of practice	ایین کار
code of practice	ایین نامه
to put in practice	عملی کردن
spring practice	دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
skull practice	کلاس اموزشی
skull practice	کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
ritual practice	عبادت
put in practice	عملی کردن
code of practice	ایین کار
practice material	مواد تمرینی
practice effect	اثر تمرین
sharp practice	حقه بازی
international practice	عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international practice	رویه بین المللی
batting practice	تمرین ضربه زدن به توپ
in profession or practice	در حرف یا عمل
iam out of practice	چندی است که وارد کار نیستم
foundry practice	تکنیک ریخته گری
employment practice	شیوه استخدامی
distributed practice	تمرین فاصله دار
cupola practice	روش کوپل
international practice	طریقه معمول به بین المللی
machining practice	تکنیک و روش براده برداری
sharp practice	کلاهبرداری
sharp practice	گول زنی
practice court	دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
practice ammunition	مهمات مخصوص تمرین هدف
practice ammunition	مهمات مشقی
negative practice	تمرین منفی
massed practice	تمرین بی وقفه
mass practice	تمرین فشرده
mass practice	تمرین بدون استراحت
cupola practice	روش معمول کوره کوپل
put into practice	واقعی کردن
teaching practice	آموزشتمرینی
put into practice	واقعیت دادن
practice fee	دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
put into practice	اجرا کردن
put into practice	انجام دادن
put into practice	به انجام رساندن
put into practice	صورت گرفتن
put into practice	عملی کردن
group practice	گروهپزشکی
to put in practice	اجرا کردن
general practice	وفیفهپزشکعمومیدراتاقعمل
put in practice	اجرا کردن
unspaced practice	تمرین بی فاصله
workshop practice	تمرین کارگاهی
practice green	شروعبهسبزشدن
open hearth practice	طرزکار کوره زیمنس مارتین
by product coking practice	محصولات فرعی کوره کک سازی
practice makes perfect	کارکن تا استاد شوی
consensus evidenced by practice	اجماع فعل
practice deceit [American]	فریفتن
practice deceit [American]	مغبون کردن
practice deceit [American]	فریب دادن
practice deceit [American]	اغفال کردن
practice deceit [American]	گول زدن
unfair trade practice	کاربازرگانی نامنصفانه
practice makes perfect <proverb>	کار نیکو کردن از پر کردن است
sand blasting practice	عملیات ماسه پاشی
It wont work out in practice .	درعمل درست درنمی آید
A comparison of theory and practice.	مقایسه ای از نظری و عمل.
practice of early rising	مشق یا عادت سحر خیزی
practice makes perfect	کار نیکو کردن از پر کردن است
unfair trade practice	اعمال تجاری نادرست
to run into a bad practice	گرفتار کار زشتی شدن بخوی بدی دچار شدن
d. service	عبادت خدا
he is of no service to us	بکار ما نمیخورد
i am at your service	در خدمت شما هستم
he is of no service to us	بدرد مانمیخورد
f.service	نمازمعمولی هفته
in service	خدمتی
in service	به خاطر خدمت
to see service	در ارتش یانیروی دریایی خدمت
to see service	کردن
service over	خطای سرویس
service	اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
out of service <adj.>	ازکارافتاده
please do me a service	خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
one's service	خدمت یکسره
on service	سر کار
on service	سر خدمت
out of service <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
in service	درخدمت ارتش در ارتش
take into service	استخدام کردن
d. service	نماز
self-service	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service	برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service	بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service	شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service	توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service	ابلاغ
service	تعمیر
service	جنگی
service	نظامی
service	شعائر
service	منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
self-service	کمک بوسیله خود شخص
service	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
self service	خود زاوری
self-service	با انتخاب ازاد
self-service	ازاد
self-service	تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service	خود یاوری
self-service	خود زاوری
self service	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service	با انتخاب ازاد
self service	ازاد
self service	تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service	کمک بوسیله خود شخص
self service	خود یاوری
service	خدمت
service	تعمیر کردن
service	ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service	روبراه ساختن
service	کمک
service	سرویس کردن
service	بنگاه سرویس
service	درخت سنجد وابسته بخدمت
service	یکدست فروف اثاثه
service	لوازم
service	نظام وفیفه
service	سنجد
service	کار
service	عبادت تشریفات
service	استخدام
service	رسیدگی به
service	اداره
service	سرویس
service	قسمت یکان
service	نوکری یاری
service	وفیفه
service passport	پاسپورت خدمات
service peculiar	امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service ribbon	لنت نشان خدمت
service records	سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
service stock	اماد و کالاهای جنگی
service records	پروندههای خدمتی
service road	شوسه کناری
service stairs	پلکان خدمت
service stairs	پلکان سرویس
service squadron	گروه خدمات
service road	جاده کناری جاده سرویس
service program	برنامه خدماتی
service sector	بخش خدمات
service rating	تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
service rating	طبقه بندی پرسنلی
service squadron	قسمت خدمات دریای
service officer	افسر ارشد نگهبان
service of the piece	مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
service line	خط سرویس
service line	ستون ناوها لجستیکی دریایی
service industry	صنعت خدمات
service industries	فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service force	یکان خدماتی دریایی
service force	یکان خدمات
service entrance	پست انشعاب
service element	عنصر اداری
service element	عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service element	عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service echelon	رده اداری و خدماتی
service echelon	ردههای سرویس
service line	حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line	خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com