Dictiornary-Farsi | shaped handle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 142 (8 milliseconds)

English	Persian
shaped handle	دستهحالتدهنده


Other Matches

y shaped	سه راه
shaped	بشکل درامده
i am shaped in sin	در گناه سرشته شده ام
wedge shaped	Vگوهای سه گوش دارای شکل
U-shaped gouge	نوکUشکل
V-shaped gouge	تیغهVشکل
V-shaped neck	گردنVشکل
arc shaped	کمانهای
arc shaped	قوسی شکل
awl shaped	بشکل درفش
awl shaped	درفشی
ear shaped	به شکل گوش
egg shaped	تخم مرغی شکل
cigar shaped	دوسرتیزچون سیگار
cone shaped	مخروطی شکل
heart shaped	قلبی شکل
egg shaped	بیضوی شکل
keel shaped	جناغی شکل
keel shaped	شبیه ته کشتی
shaped iron	فولاد نیمرخ
shaped charge	خرج مقعر
shaped charge	خرج گود
salver shaped	لولهای شکل
salver shaped	خمرهای شکل
pear shaped	گلابی شکل
U-shaped chisel	قلمUشکل
linear shaped	خرج در خط
linear shaped	خرج خطی
shaped like an apple	بشکل سیب
egg shaped section	مقطع تخم مرغی
u iron shaped valley	دره یو شکل
fan shaped antenna	انتن بادبزنی
bell shaped magnet	اهنربای زنگ شتری
beehive shaped charge	خرج شراپنل خرج ساچمه دار
horseshoe shaped section	مقطع نعل اسبی
pear-shaped cut	برشگلابیشکل
pear-shaped body	بدنهگلابیشکل
spoon shaped spatula	کارتیغ قاشقی
beehive shaped charge	خرج افشان
bell shaped curve	منحنی زنگوله شکل
cup shaped evening primrose	گل فنجانی
the handle to one's name	لقب
this will a for a handle	بکارمن نمیخورد
this will a for a handle	بدرمن نمیخورد
handle	بکار بردن
handle	خرید و فروش کردن
handle	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle	سیم بین چکش و دستگیره
handle	اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle	وسیله لمس
handle	احساس بادست
handle	مانور کردن
handle	دستگیره
handle	دستکاری کردن
handle	دست زدن
handle	دست زدن به
handle	دسته گذاشتن
handle	رفتار کردن استعمال کردن
handle	سروکارداشتن با
handle	با دست عمل کردن
handle	قبضه شمشیر
handle	شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle	گیره
handle	نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle	ضامن دستگیره
to handle something	چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
take-up handle	دستهسوارکننده
handle	گیره نگهدارنده
handle	دست داشتن دسته
handle	دسته
cross handle	ضامنضربدری
door handle	دستگیرهدر
elevating handle	دستهبالابر
half handle	نیمدسته
gun handle	دستهتلمبه
The handle of the bucket has come off.	دسته سطل کنده شده
grab handle	دستگیره
grip handle	جادستی
guide handle	دستهیراهنما
charging handle	دستهینشانگیر
knob handle	دکمهدستی
side handle	دستهجانبی
fly off the handle <idiom>	از کوره در رفتن
door-handle	اهرم در
door-handle	دستگیرهدر
insulated handle	دستهعایقدار
types of handle	انواعدسته
turning handle	دستهچرخشگر
traversing handle	دستهعرضی
starter handle	دستهآغازگر
safety handle	دستهایمنی
retractable handle	دستهجمعشو
pull handle	دستهکشش
lifting handle	دستهبلندکننده
to handle something with care	چیزی را با احتیاط جابجا کردن
capstan handle	هندل
lever handle	دستگیره اهرم
knurled handle	دستگیره اج دار
jug handle	شکاف به عرض دست
scoop handle	مشته
handle the ball	دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon	روقفلی دسته
handle escutcheon	روقفلی فرمان
handle bar	دسته موتورسیکلت
handle bar	فرمان
handle bar	دسته دوچرخه
balanced handle	دسته تعادل
hammer handle	دسته چکش
file handle	دسته سوهان
crank handle	اهرم دستی
carrier handle	دسته حمل
carrier handle	دستگیره حمل
man handle	با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle	دستگیره عامل
operating handle	دستگیره کولاس
auxiliary handle	دستهکمکی
the handle of the face	دماغ
the handle of the face	بینی
basket handle	گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
star handle	دستگیره گردان
reshape handle	دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
brake handle	ترمزدستی
carriage handle	دستگیرهحامل
pump handle	زیاد تکان دادن
operating handle	دستگیره راه اندازی
carrying handle	دستهحمل
handle with kid gloves <idiom>	باکسی همکاری دقیق داشتن
figure skiing handle	دستهچوباسکی
The door – handle has broken off.	دسته درشکسته است
anti-vibration handle	دستهضدلغزش
Handle the boxes with care.	جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
pistol grip handle	دستهنگهدارندهپیستون
oxygen control handle	دستهکنترلاکسیژن
inside door handle	دستگیره داخل درب اتومبیل
interior door handle	دستهداخلدر
handle bar arm	دسته فرمان
window winder handle	دستگیرهحرکتدهندهشیشه
air brake handle	دستهترمزهوایی
I can handle (cope with) hom.	از پس اوبرمی آیم
To fly into a rage. To foly off the handle.	آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )