Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English
Persian
share holder
سهامدار
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
Other Matches
holder
ترمینال سرپیچ
holder
گره
holder
نگهدارنده
holder
دارنده برات
holder
گیرنده اشغال کننده
holder
درنده
holder
نگاه دارنده
holder
دارنده
permit holder
صاحب جواز
kettle holder
کهنه
kettle holder
کتری گیر
kettle holder
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
ink holder
امه
ink holder
دوات
cable holder
gypsy : syn
carbon holder
پایه کربن
cigar holder
چوب سیگار
clamp holder
گیره بند
copy holder
گیره کاغذ
lease holder
اجاره دار
electrode holder
انبر جوشکاری
electrode holder
انبر جوش
flame holder
شعله نگهدار
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
fuse holder
فیوز
fuse holder
نگهدارنده فیوز
gas holder
نگهدارنده گاز
lamp holder
جاچراغی
lamp holder
سرپیچ لامپ
lease holder
مستاجر
passport-holder
تبعهکشوریبودن
office-holder
دیوان گر
office-holder
دیوان سالار
office-holder
صاحب مقام
office-holder
کارمند دولت
slave holder
زرخرید
slave holder
دار
stake holder
کسی که پول شرط بندی یاثمن معامله را به او می سپارند
stock holder
صاحب سهم
stock holder
سهامدار
tool holder
ابزار گیر
tube holder
سر پیچ
title-holder
دارندهی قباله
title-holder
برندهی مقام قهرمانی
title-holder
قهرمان کنونی
loan holder
دارنده سهام وام
loan holder
مرتهن
magnet holder
نگهدارنده اهنربا
tissue holder
جادستمال
shaft holder
محورنگهدارنده
pen holder
جایخودکار
policy holder
دارنده بیمه
policy holder
دارنده بیمه نامه
label holder
نگهدارندهعنوان
eyepiece holder
نگهدارندهقطعهچشمی
eraser holder
پاکننگهدار
cassette holder
نگهدارندهفیلم
office-holder
صاحب منصب دولت
cable holder
دوار زنجیر
brush holder
پایه زغال
bid holder
دارنده ضمانتنامه
blank holder
ورق نگهدار
blank holder
ورق یا صفحه نگهدار کشویی
board holder
پهن بند
board holder
پهنه بند
title-holder
صاحب سند مالکیت
bottle holder
یاور
bottle holder
نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
bottle holder
پشت
bottle holder
یار
share
باس مورد استفاده
share
برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share
دانگ
share-out
سهمبندیشده
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share
استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share
شرکت داشتن در سهم بردن
share
تقسیم کردن
share
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share
توسط کاربران دیگر شبکه است
share
فرض
share
دایرکتوری
share
بخش کردن
to share out
بخش کردن
to share out
تقسیم کردن
share
بهره قسمت
share
بخش
share
سهم
share
[in]
شرکت
[سهم]
[در]
share
حصه
share
تسهیم کردن
share
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share
سهم بردن
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
What about my share?
پس حق من چه شد ؟
share
قیچی کردن
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
bona fide holder
دارنده مجاز
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
safe conduct holder
مستامن
floating tool holder
ابزارگیر متحرک
world record holder
دارنده رکورد جهانی
insured, policy holder
بیمه شده
lathe tool holder
نگهدارنده تیغه تراش
lamp holder plug
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
scraper bar holder
میلهنگهدارندهرنده
magnetic lid holder
کلاهکمغناطیسینگهدارنده
time-share
استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
lion's share
تمام
lion's share
همهی چیزی
This is your share ( portion ) .
این قسمت ( سهم) شماست
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را گرفتن
lion's share
بزرگترین سهم
apple share
اپل شر
ordinary share
سهام معمولی
ordinary share
سهام عادی
non registered share
سهم بی نام
non cash share
سهم غیر نقدی
market share
سهم بازار
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
deferred share
سهام موجل
earnings per share
درامد هر سهم
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
capital share
سهم سرمایهای
bearer share
سهم بی نام
appointed share
حصه مفروز
appointed share
سهم مفروز
privileged share
سهم ممتاز
share of inheritance
سهم الارث
share warrant
گواهینامه سهام
undivided share
حصه مشاع
wage share
سهم مزد
share in cash
سهم نقدی
share holding
سرمایه گذاری در سهام
share cropper
زارع سهم گیر
share cropper
مستاجر
share cropper
زارع
share list
صورت بهای سهام شرکتها
lion's share
بخش عمده
share certificate
گواهی مالکیت سهام
registered share
سهم با نام
calculator/cheque book holder
دفترچهنگهدارندهحساب
break in share prices
کاهش قیمت سهام
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
fixed share of an heir
فرض در ارث
We didnt get a share (acut).
به ما چیزی نرسید
One-hundred Share Index
شاخصقیمتهایسهام
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
share of stock
[American English]
سهم
[اقتصاد]
general meeting of share holders
مجمع عمومی صاحبان سهام
Financial Times Share Index
شاخصقیمتهایسهام
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com