English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
shared resource منطق اشتراکی
Other Matches
resource منبع
resource گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
resource تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
resource یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
resource قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
resource مایه
resource ماخذ
resource ابتکار
resource منبع ممر
resource کاردانی
resource وسیله
resource sharing اشتراک گذاشتن منبع
full of resource کاردان
full of resource باتدبیر زرنگ
non renewable resource منبع تجدید ناپذیر
system resource وسیله سیستم
system resource منبع سیستم
resource sharing اشتراک منبع
resource sharing اشتراک در منابع
resource person فرد مشکل گشا
resource management مدیریت منبع
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
resource file فایل منبع
resource endowment منابع طبیعی
resource deallocation بازستانی منابع
resource allocation اختصاص منبع
resource allocation تخصیص منابع
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
shared سهم
shared دانگ
shared شرکت داشتن در سهم بردن
shared تقسیم کردن
shared فرض
shared قیچی کردن
shared سهم بردن
shared تسهیم کردن
shared بخش کردن
shared بهره قسمت
shared بخش
shared حصه
shared فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
shared یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shared که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shared برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
shared باس مورد استفاده
shared استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
shared سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared دایرکتوری
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared توسط کاربران دیگر شبکه است
shared IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
shared file فایل اشتراکی
shared logic منطق اشتراک
shared electrons الکترونهای پیوندی الکترونهای مشترک
shared memory حافظه تسهیم شده
shared paranoid disorder اختلال پارانویایی مشترک
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com