English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
Other Matches
shell casting ریخته گری پوستهای
moulded قالب گرفتن
moulded شابلون
moulded شکل دادن گچبری
moulded قالب گیری
moulded قالب ریخته گری
moulded کالبد
moulded قالب
moulded فطرت
moulded الگو
moulded کپک کپک زدن
moulded قالب ریزی کردن
moulded insulation عایققالبی
moulded mica میکای قالبی
moulded formpiece تکه ریختگی
moulded insulations عایقهای قالبی
casting ریخته گری
casting قطعه ریخته گی
casting روش قلاب اندازی
casting ریختن فلز مذاب به داخل قالب
casting چدن ریزی
casting ریخته گی
fly casting استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
fly casting مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
fusion casting ریخته گری ذوبی
ingot casting ریخته گری شمش
group casting ریخته گری گروهی
casting rod چوب ماهیگیری
composite casting ریخته گری مرکب
die casting روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
casting out nines مقابله نه نهی
direct casting ریخته گری مستقیم
down hill casting ریخته گری مستقیم
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
bait casting پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
art casting ریخته گری صنعتی
composite casting ترکیبی
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
precision casting ریخته گری دقیق
press casting ریخته گری فشاری
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
pump casting بدنه پمپ
casting votes رای قاطع
sand casting ریخته گری ماسهای
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
slip casting روش ریخته گری لغزشی
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
group casting ریخته گری
casting vote رای قاطع
metal casting ریخته گری فلز
iron casting ریخته گری اهن
mallable casting ریخته گری چکش خوار
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
permanent mold casting ریجه
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
mis run casting ریخته گری غلط
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
brass pressure casting برنج ریختگی فشاری
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
shell قشر
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell توده
shell لایه
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell پوکه
shell جعبه حاوی باروت
shell ساچمه وچاشنی
shell زرهی پوشش
shell پوسته
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell جلد
shell عامل محافظ حفاظ
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
shell off گلوله باران کردن
shell out پرداختن
shell پوست فندق وغیره
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
shell out خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
shell کالبد
shell پوکه فشنگ
shell قشر زمین
shell سبوس گیری کردن
shell پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell فشنگ
shell پوست
to shell off ورقه ورقه شدن ورامدن
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
shell گلوله توپ
shell برنامه خروج موقت
in one's shell <idiom> صرف نظر کردن،بی صدا
shell پوست تخم مرغ
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell صدف
shell برنامه واسطه
shell بدنه ساختمان
shell suit نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
shell proof ضد نفوذ گلوله
upper shell قشررویه
shell membrane پوستغشا
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
lower shell قشرتحتانی
inner door shell پوستداخلیدر
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
shell proof ضد گلوله
shell pink رنگ قرمز مایل به زرد
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
shell lime سنگ اهک صدفی
shell limestone اهک صدفدار
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
shell mould قالب گرفتن پوستهای
head shell حافظسر
ventus's shell کس گربه
shell-shock روان رنجوری جنگ
the shell of an egg پوست تخم مرغ
shell shock روان رنجوری جنگ
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
star shell گلوله نورافشان
star shell گلوله منور
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell دارای عقیده معتدل
soft shell حلزون دارای صدف نرم
shrapnel shell گلوله انفجاری
shell wave صدای زوزه گلوله
tracer shell گلوله رسام
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
shell roof بام پوستهای
shell room انبار مهمات ناو
shell room انبار گلوله
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
shell structure ساختار لایهای
shell structure ساختارپوستهای
shell transformer مبدل جوشن دار
soft shell نرم پوسته
cooling shell قشر سرد کننده
electron shell پوسته الکترون
energy shell لایه انرژی
energy shell پوسته انرژی
fixed shell گلوله متصل
furnace shell جدارکوره
gas shell گلوله دودانگیز
hard shell سخت پوست
hard shell سخت
hard shell متعصب
furnace shell قشر یا پوسته کوره
illuminating shell گلوله منور
egg shell نازک
egg shell مانندپوست تخم مرغ
egg shell پوست تخم
cooling shell پوسته سردکننده
cupola shell پوسته کوپل
cockle shell یکجورصدف
cockle shell کرجی کوچک
cartridge shell بدنه پوکه
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
downstream shell پشته پایاب
downstream shell توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell خاک پایین دست
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
ear shell گوشک ماهی
illuminating shell گلوله روشن کننده
inner shell electron الکترون درونی
magnetic shell زرورق مغناطیسی
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
shell bean دانه مغذی لوبیا
shell bit مته گلویی
shell bit مته قاشقی
shell fish ماهی صدف
shell fish جانور صدف
shell formwork قالب بندی غلافی
shell fragments بسک گلوله
shell fragments قطعات گلوله
shell game گردو بازی
shell game قمار با گردو
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
shell back دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
outer shell پوسته والانس
valence shell پوسته والانس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com