English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
shell proof ضد گلوله
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
shell proof ضد نفوذ گلوله
Other Matches
proof قطعی
of proof ازرموده
of proof سوراخ نشدنی
proof برهان
proof دلیل
proof گواه
proof نشانه مدرک
proof اثبات
proof مقیاس خلوص الکل
proof محک
proof مدرک
proof چرکنویس
in proof of برای اثبات
proof اثبات [ریاضی]
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
fire proof ضد اتش
foundry proof نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
galley proof نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
he was proof against harm اسیب بردار نبود
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
fire proof نسوز
explosion proof ازمایش- انفجار
flame proof ضد شعله
explosion proof پوشش ضد انفجار
earthquake proof ضد زلزله
proof of laziness دلیل تنبلی
proof of laziness نشانه تنبلی
he was proof against harm هر اسیبی را دفع میکرد
proof of debt دلیل طلب
indirect proof برهان غیرمستقیم
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
lead proof ارائه دلیل کردن
leak proof متراکم
light proof ضد نور
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
high proof برنده
onus of proof بار اثبات
high proof تند
high proof سنگین
heat proof نسوز
heat proof ضداتش
rust proof غیر قابل زنگ زدن
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
proof load بار ازمایشی
proof reader غلط گیری کننده
proof reader مصحح
to pull a proof نمونه چاپی دراوردن
to pull a proof نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
to put to proof ازمودن
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
water proof دافع اب
water proof رطوبت ناپذیر
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
bullet-proof ضد گلوله
bullet-proof پاد گلوله
bullet-proof ضد گلوله کردن
damp-proof course عایقرطوبتی-ایزوله
Proof – reading. غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
proof by contradiction برهان خلف [ریاضی]
to bring to the proof امتحان کردن
to bring to the proof ازمایش کردن
to bring to the proof به تجربه رساندن
proof sheet نمونه غلط گیری
proof spirit الکل خالص
rust proof ضد زنگ
proof weather هوا پایدار
rain proof ضد باران
rust proof پادزنگ
shock proof ضد ضربه
slip proof مقام در برابر لغزش
smoke proof غیر قابل نفوذ دود
smoke proof ضد دود
sound proof ضد صوت
thief proof محفوفاز دزد
thief proof دزد نخور
to bring to the proof ازمودن
to bring to the proof محک زدن
lean-to proof بام سینه دیواری
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
damp proof نمگیر
damp proof نمبند
to put to proof به تجربه رساندن
accident proof علت وقوع حادثه
acid proof ثبات اسیدی
acid proof ضد اسید
air proof هوا ناپذیر
clear proof دلیل واضح
clear proof بینه
bomb proof ضد بمب
cannon proof ضد گلوله توپ
cannon proof ضد گلوله
burden of proof وفیفه اثبات
burden of proof بار اثبات
break proof ازمایش شکست
damp proof course= لایه نمبند
damp proof course= لایه نمگیر
document in proof دلیل مستند
burden of proof مسئوولیت اثبات ادعا
alkali proof مقاومت محلول سوزش اور
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell پوکه فشنگ
shell سبوس گیری کردن
shell out پرداختن
shell off گلوله باران کردن
shell گلوله توپ
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell out خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
to shell off ورقه ورقه شدن ورامدن
shell پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell فشنگ
shell پوکه
shell لایه
shell صدف
shell جعبه حاوی باروت
shell برنامه واسطه
shell برنامه خروج موقت
shell ساچمه وچاشنی
shell زرهی پوشش
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
shell توده
shell پوسته
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell قشر زمین
shell جلد
shell قشر
shell پوست تخم مرغ
shell پوست
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
in one's shell <idiom> صرف نظر کردن،بی صدا
shell عامل محافظ حفاظ
shell پوست فندق وغیره
shell کالبد
shell بدنه ساختمان
damp proof membrane پوسته نمبند
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
acid proof wire سیم ضد اسید
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
acid proof brick آجر ضد اسید
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
acid proof floortile کاشی ضد اسید
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
high proof spirit عرق سنگین
proof is the result of evidenc دلیل نتیجه مدرک است
heat proof quality ثبات حرارتی
heat proof quality حالت نسوزی
acid proof paint رنگ ضد اسید
acid=proof galosh گالش ضد اسید
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
shell-shock روان رنجوری جنگ
shrapnel shell گلوله انفجاری
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell room انبار مهمات ناو
shell wave صدای زوزه گلوله
shell room انبار گلوله
shell transformer مبدل جوشن دار
shell fragments قطعات گلوله
shell shock روان رنجوری جنگ
shell structure ساختار لایهای
shell structure ساختارپوستهای
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
ventus's shell کس گربه
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
head shell حافظسر
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
inner door shell پوستداخلیدر
lower shell قشرتحتانی
shell membrane پوستغشا
upper shell قشررویه
shell suit نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
the shell of an egg پوست تخم مرغ
star shell گلوله منور
star shell گلوله نورافشان
soft shell نرم پوسته
soft shell حلزون دارای صدف نرم
soft shell دارای عقیده معتدل
tracer shell گلوله رسام
downstream shell خاک پایین دست
cooling shell قشر سرد کننده
cockle shell یکجورصدف
cockle shell کرجی کوچک
cartridge shell بدنه پوکه
illuminating shell گلوله منور
illuminating shell گلوله روشن کننده
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
downstream shell توده پایاب خاکریز پایاب
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
magnetic shell زرورق مغناطیسی
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
outer shell لایه والانس
outer shell پوسته والانس
valence shell لایه والانس
cooling shell پوسته سردکننده
hard shell متعصب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com