English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
shell structure ساختار لایهای
shell structure ساختارپوستهای
Other Matches
shell توده
shell پوسته
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell فشنگ
shell پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell سبوس گیری کردن
shell قشر زمین
shell پوکه فشنگ
shell گلوله توپ
shell بدنه ساختمان
shell کالبد
shell پوست فندق وغیره
shell جلد
shell عامل محافظ حفاظ
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell لایه
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell پوکه
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
shell off گلوله باران کردن
shell out پرداختن
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
shell برنامه خروج موقت
shell برنامه واسطه
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell صدف
shell زرهی پوشش
shell ساچمه وچاشنی
shell جعبه حاوی باروت
shell پوست
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
shell out خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
in one's shell <idiom> صرف نظر کردن،بی صدا
shell پوست تخم مرغ
shell قشر
to shell off ورقه ورقه شدن ورامدن
cockle shell یکجورصدف
cockle shell کرجی کوچک
cooling shell پوسته سردکننده
egg shell نازک
fixed shell گلوله متصل
shell game گردو بازی
gas shell گلوله دودانگیز
shell game قمار با گردو
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
cooling shell قشر سرد کننده
shell bit مته گلویی
shell bit مته قاشقی
furnace shell قشر یا پوسته کوره
furnace shell جدارکوره
hard shell سخت پوست
shell fragments بسک گلوله
shell formwork قالب بندی غلافی
shell fish جانور صدف
shell fragments قطعات گلوله
shell fish ماهی صدف
shell casting ریخته گری پوستهای
shell lime سنگ اهک صدفی
hard shell کاسه دار
downstream shell توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell پشته پایاب
outer shell لایه والانس
outer shell پوسته والانس
valence shell لایه والانس
valence shell پوسته والانس
pearl shell صدف
shell bean دانه مغذی لوبیا
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
shell back دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
piercing shell گلوله ثاقب
downstream shell خاک پایین دست
magnetic shell زرورق مغناطیسی
hard shell سخت
hard shell متعصب
energy shell پوسته انرژی
energy shell لایه انرژی
electron shell پوسته الکترون
cupola shell پوسته کوپل
egg shell مانندپوست تخم مرغ
egg shell پوست تخم
illuminating shell گلوله روشن کننده
inner shell electron الکترون درونی
ear shell گوشک ماهی
the shell of a mollusk صدف
shell limestone اهک صدفدار
lower shell قشرتحتانی
shell membrane پوستغشا
soft shell دارای عقیده معتدل
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
shell wave صدای زوزه گلوله
upper shell قشررویه
shell suit نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
shell transformer مبدل جوشن دار
inner door shell پوستداخلیدر
soft shell حلزون دارای صدف نرم
soft shell نرم پوسته
head shell حافظسر
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
ventus's shell کس گربه
tracer shell گلوله رسام
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
the shell of an egg پوست تخم مرغ
star shell گلوله منور
star shell گلوله نورافشان
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock روان رنجوری جنگ
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
shell proof ضد گلوله
shell pink رنگ قرمز مایل به زرد
shrapnel shell گلوله انفجاری
shell mould قالب گرفتن پوستهای
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
cartridge shell بدنه پوکه
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
shell proof ضد نفوذ گلوله
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock روان رنجوری جنگ
illuminating shell گلوله منور
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
shell room انبار گلوله
shell room انبار مهمات ناو
shell roof بام پوستهای
high explosive shell گلوله محترقه شدید
half shell mold قالب نیم پوسته
soft shell clam صدفپوستنازک
hard shell clam پوستسختصدف
shell molding machine دستگاه قالب گیری پوستهای
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
outer shell electron الکترون رسانایی
outer shell electron الکترون بیرونی
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
shell molding process فرایند قالب گیری پوستهای
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
structure پیکره
structure چهارچوب دار [قالی]
structure ساخت
structure طریقه
structure تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure ساختار ساخت
structure سازه
structure ساختمان اسکلت فلزی
structure سازمان سازمان دادن
structure روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structure ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structure نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure سبک
structure استخوان بندی
structure تشکیلات دادن
structure بنا
structure سازمان
structure ترکیب سبک
structure بنیان
structure اساس
structure پی ریزی کردن ساختار
structure ساختمان
structure ساختار
concrete structure سازه بتنی
concrete structure ساختمان با استخوانبندی بتنی
affect structure ساخت عاطفه
columnar structure ساختمان ستونی
class structure ساخت طبقاتی
primary structure ساختمان اصلی
simple structure ساخت ساده
aircraft structure ساختمان هواپیما
capital structure ساخت سرمایه
cartesian structure ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
block structure ساختار بلوکی
block structure ساخت کندهای
cellular structure ساختار شبکهای
banded structure ساختارنواری
capital structure بنیان سرمایه
banded structure ساختمان نواری
cellular structure ساختارسلولی سازه سلولی
band structure ساختار نواری
atomic structure ساختار اتمی
age structure ساختار سنی
soil structure ساختمان خاک
metal structure بنیانفلزی
structure of a mushroom ساختمانقارچ
structure of a plant ساختمانگیاه
structure of the biosphere چرخهزیستکره
support structure ساختارپشتیانیکننده
tubular structure ساختمانمیلهای
infra structure زیر بنا
algebraic structure ساختار جبری [ریاضی]
vase structure بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
internal structure سازه داخلی
structure [first order] ساختار [ریاضی]
fabric structure ساختارپارچه
unit structure استخوانبندی یکان
static structure ساخت ایستا
structure chart نمودار ساختار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com