English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English Persian
shift downward انتقال به سمت پائین
shift downward حرکت به سمت پائین
Other Matches
downward متمایل بپایین
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
downward به طرف یک موقعیت پایین تر
downward روبه پایین
downward پایین زیرین
downward stroke ضربه رو به پایین
downward movement حرکت رو به پایین
downward compatibility سازگاری بزیر
downward compatibility سازگارمتمایل به پایین
downward compatible کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
downward compatible سازگار رو به پایین
downward mobility تحرک نزولی
downward swing نوسان رو به پایین
downward travel ضربه برگشت
downward travel ضربه رو به پایین
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shift انتقال جابجا کردن
shift کلیدمبدل
shift جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shift دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
right shift تغییر مکان به سمت راست
shift تعویض کردن
shift out انتقال به بیرون
to shift تعویض کردن
to shift عوض کردن
shift انتقال
shift تبدیل
shift تبدیل صورت
shift دگرگونی
shift out تغییر مکان به بیرون
shift تغییر مکان
shift تغییرمکان دادن
shift انتقال دادن
shift تغییرمسیر دادن
shift تغییرمکان
shift مبدله
shift تغییردادن
shift جابجائی
shift حرکت
shift پخش کردن
shift توط ئه
shift حقه
shift انتقال
shift تغییرجهت
shift بوش
shift تناوب
shift نوبت تعویض
shift نوبت کار
shift نوبتی استعداد
shift ابتکار
shift تعبیه
shift نقشه خائنانه
shift جابه جایی
shift نوبت کاری
shift جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift تغییر دادن
shift نوبتکار
shift تغییرمحل شعاعی
shift جابجایی شعاعی
shift جابجایی مرکزقوس
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shift تغییر مکان انتقال
shift تغییر جهت
shift تعویض
shift نوبتکاری
shift روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift گروهکار
shift انتقال تیر دادن
shift شیفت کار
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift حرکت دادن
shift of a curve انتقال یک منحنی
shift of a curve جابجائی یک منحنی
shift of a tax انتقال مالیات
shift backward انتقال به عقب
shift instruction دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
shift reagent واکنشگر جابجایی
shift register ثبات تغییرمکان
shift register ثبات تغییر مکان
shift the rudder تغییر دادن سکان
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
ring shift تغییر مکان حلقهای
shift colors پرچم را تعویض کنید
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
shift backward حرکت به سمت عقب
shift forward انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
shift forward انتقال به جلو
shift fire انتقال اتش دادن
reversal shift تغییر وارون
shift fire انتقال دادن اتش
rightward shift انتقال به طرف راست
shift colors تعویض پرچم ناو
shift the rudder معکوس کردن سکان
night shift شیفتشب شبکار
graveyard shift شیفت سوم کار [در ۲۴ ساعت]
graveyard shift شیفت شب تا صبح
stick shift دسته دنده
gear shift دسته دنده اتومبیل
make-shift <adj.> موقتی
shift schedule برنامه شیفت کاری
shift schedule برنامه نوبت کاری
stick shift دندهی دستی
trajectory shift انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
to shift one's lodging تغییردادن منزل
shift upward انتقال به طرف بالا
shift upward حرکت به سمت بالا
split shift تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
stokes shift جابجایی استوک
to make a shift با تدبیروکوشش
to make a shift موفق شدن
to make a shift ساختن
to make a shift گذراندن
to make a shift تاه کردن
to shift a burden کاری رابدوش دیگری گذاشتن
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shift schedule برنامه زمان کاری
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
deflection shift تغییرات انحراف
deflection shift تغییرات سمت گردش در سمت
demand shift جابجائی تقاضا
demand shift انتقال تقاضا
demand shift تغییر تقاضا
doppler shift اندازه پدیده دوپلر
doppler shift انتقال دوپلری
doppler shift تغییر مکان دوپلری
doppler shift جابجایی دوپلر
end around shift تغییر مکان دورگشتی
end around shift shift circular
figure shift کلید یا کد مبدل کاراکتر
figures shift مبدله ارقام
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
shift key کلید shift
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys کلید shift
alkyl shift جابجایی الکیلی
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
associative shift جابجایی تداعی
blue shift جابجایی به سوی ابی
chemical shift جابجایی شیمیایی
circular shift تغییر مکان دایرهای
circular shift شبفت مدور
circular shift تغییر مکان حلقوی
frequency shift انحراف یا شیفت فرکانس
functional shift تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
red shift جابجایی به سوی قرمز
phase shift اختلاف فاز
logic shift تغییر مکان منطقی
logical shift تغییر مکان منطقی
phase shift تغییر فاز
phase shift تغییر زاویه فاز
nonreversal shift تغییر ناوارون
to shift to the new building اسباب کشی کردن
prime shift نوبت اول
letter shift مبدله حروف
red shift تغییر مکان سرخ
hydride shift جابجایی هیدریدی
image shift جابجایی تصویر
die shift تغییر مکان حدیده
left shift تغییر مکان به چپ
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
red shift انتقال سرخ
phase shift circuit مدار تغییر فاز
phase shift control تنظیم با تغییر فاز
manual pinion shift استارت دستی
make shift construction طرح پیشنهادی
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
letters shift ltrs مبدله حروف
shift of tax burden انتقال بار مالیات
law of red shift قانون انتقال سرخ
frequency shift keying روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
shift lock key دکمهقفل
shift of a demand curve انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
magnetic pinion shift استارت مغناطیسی
make shift construction طرح موقتی
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com