Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English
Persian
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys
کلید shift
Other Matches
control keys
کلیدهایکنترل
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
Help me find my keys.
کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
A bunch of keys.
دسته کلید
arrow keys
حرکت دهد
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys
شاه کلید
master keys
کلید چندین قفل
master keys
قاعده کلی شاه کلید
arrow keys
کلیدهای جهت
variation keys
کلیدهامختلف
arrow keys
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
function keys
کلیدهاتابع
soft keys
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
repeat keys
دکمههایتکرار
operation keys
کلیدهایعملیات
function keys
کلیدهایانجام وفایف
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
pgup/pgdn keys
کلیدهای PgUp ,PgDn
cursor control keys
کلیدهای کنترل مکان نما
cursor movement keys
کلیدهای جهت
cursor movement keys
کلیدهای حرکت مکان نما
shooting adjustment keys
دکمه
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
track search keys
کلیدهایجستجویزمان
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift
انتقال جابجا کردن
shift
کلیدمبدل
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift out
انتقال به بیرون
right shift
تغییر مکان به سمت راست
to shift
تعویض کردن
to shift
عوض کردن
shift
انتقال
shift
تبدیل
shift
تبدیل صورت
shift
دگرگونی
shift out
تغییر مکان به بیرون
shift
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift
تناوب
shift
انتقال دادن
shift
تغییرمسیر دادن
shift
تغییر مکان
shift
تغییرمکان
shift
مبدله
shift
تغییردادن
shift
جابجائی
shift
حرکت
shift
جابه جایی
shift
نوبت کاری
shift
تغییرمکان دادن
shift
تعویض کردن
shift
نوبت تعویض
shift
بوش
shift
تغییرجهت
shift
انتقال
shift
نوبت کار
shift
نوبتی استعداد
shift
ابتکار
shift
تعبیه
shift
نقشه خائنانه
shift
حقه
shift
توط ئه
shift
پخش کردن
shift
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shift
جابجایی شعاعی
shift
جابجایی مرکزقوس
shift
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shift
تغییر دادن
shift
تغییر مکان انتقال
shift
تغییر جهت
shift
تعویض
shift
نوبتکاری
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shift
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shift
تغییرمحل شعاعی
shift
حرکت دادن
shift
انتقال تیر دادن
shift
گروهکار
shift
نوبتکار
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift
شیفت کار
shift register
ثبات تغییرمکان
shift register
ثبات تغییر مکان
shift the rudder
تغییر دادن سکان
shift the rudder
معکوس کردن سکان
shift upward
انتقال به طرف بالا
shift upward
حرکت به سمت بالا
shift of a curve
انتقال یک منحنی
shift of a tax
انتقال مالیات
shift fire
انتقال دادن اتش
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
shift colors
تعویض پرچم ناو
shift of a curve
جابجائی یک منحنی
shift colors
پرچم را تعویض کنید
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
shift forward
انتقال به جلو
shift downward
انتقال به سمت پائین
shift downward
حرکت به سمت پائین
shift fire
انتقال اتش دادن
shift reagent
واکنشگر جابجایی
split shift
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
graveyard shift
شیفت سوم کار
[در ۲۴ ساعت]
graveyard shift
شیفت شب تا صبح
stick shift
دسته دنده
gear shift
دسته دنده اتومبیل
make-shift
<adj.>
موقتی
shift schedule
برنامه شیفت کاری
shift schedule
برنامه نوبت کاری
night shift
شیفتشب شبکار
stick shift
دندهی دستی
stokes shift
جابجایی استوک
to make a shift
با تدبیروکوشش
to make a shift
موفق شدن
to make a shift
ساختن
to make a shift
گذراندن
to make a shift
تاه کردن
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
to shift off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shift one's lodging
تغییردادن منزل
trajectory shift
انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
shift schedule
برنامه زمان کاری
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
demand shift
تغییر تقاضا
die shift
تغییر مکان حدیده
doppler shift
اندازه پدیده دوپلر
doppler shift
انتقال دوپلری
doppler shift
تغییر مکان دوپلری
doppler shift
جابجایی دوپلر
end around shift
تغییر مکان دورگشتی
end around shift
shift circular
figure shift
کلید یا کد مبدل کاراکتر
figures shift
مبدله ارقام
frequency shift
انحراف یا شیفت فرکانس
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
hydride shift
جابجایی هیدریدی
image shift
جابجایی تصویر
demand shift
انتقال تقاضا
demand shift
جابجائی تقاضا
deflection shift
تغییرات سمت گردش در سمت
shift key
کلید shift
alkyl shift
جابجایی الکیلی
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
associative shift
جابجایی تداعی
blue shift
جابجایی به سوی ابی
chemical shift
جابجایی شیمیایی
circular shift
تغییر مکان دایرهای
circular shift
شبفت مدور
circular shift
تغییر مکان حلقوی
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
deflection shift
تغییرات انحراف
left shift
تغییر مکان به چپ
left shift
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
red shift
تغییر مکان سرخ
to shift to the new building
اسباب کشی کردن
nonreversal shift
تغییر ناوارون
phase shift
تغییر زاویه فاز
phase shift
تغییر فاز
red shift
انتقال سرخ
phase shift
اختلاف فاز
prime shift
نوبت اول
red shift
جابجایی به سوی قرمز
reversal shift
تغییر وارون
shift backward
حرکت به سمت عقب
letter shift
مبدله حروف
shift backward
انتقال به عقب
logic shift
تغییر مکان منطقی
rightward shift
انتقال به طرف راست
logical shift
تغییر مکان منطقی
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
ring shift
تغییر مکان حلقهای
frequency shift keying
روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
phase shift control
تنظیم با تغییر فاز
shift of tax burden
انتقال بار مالیات
statip shift register
ثبات تغییر مکان ایستا
shift lock key
دکمهقفل
letters shift ltrs
مبدله حروف
magnetic pinion shift
استارت مغناطیسی
dynamic shift register
ثبات تغییر مکان پویا
make shift construction
طرح موقتی
law of red shift
قانون انتقال سرخ
make shift construction
طرح پیشنهادی
manual pinion shift
استارت دستی
phase shift circuit
مدار تغییر فاز
magnetic gear shift
دسته دنده مغناطیسی
chemical shift equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
chemical shift non equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com