Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 142 (8 milliseconds)
English	Persian
shoe rack	چنگککفش
Other Matches
shoe	کفشک
shoe	زیر پایه
shoe	پاشنه
shoe	پایه
shoe	پاشنه کیل ناو
shoe	دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe	کفش پوشیدن
shoe	نعل اسب
shoe	کفش
shoe	لاستیک چرخ
rack	میله رنده
rack	سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack	فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack	آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
rack up	بازی کردن- حساب کردن
on the rack	درشکنجه
on the rack	درفشار
rack	چنگک جا لباسی
rack	چارچوب
rack	خون مستاجررا در شیشه کردن
rack	قفسه
rack	طاقچه
rack	روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack	دندانه دار کردن
rack	بشدت کشیدن
rack	رنج بردن
rack	عذاب دادن
rack	بار بند
rack	جاکلاهی
rack	چرخ دنده دار
rack	شکنجه
rack	نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack	توری مشبک اشغال گیر
rack	اشغال گیر
rack	چهارنعل کوتاه
rack	شکنجه کردن
rack	ردیف
rack	قطاع دندانه دار
rack	میله دندانه دار
rack	طاقچه مقر
rack	قفسه مهمات و وسایل
rack	به هم بستن
shoe leather	کفش
shoe maker	کفشدوز
shoe leather	چرم کفش
shoe cleaner	گلگیر
shoe cleaner	کفش پاک کن
shoe board	علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
one-bar shoe	کفشیکمیله
oxford shoe	کفشآکسفورد
parts of a shoe	اجزایکفش
running shoe	کفشدوندگی
shoe lift	پاشنه کش
sand shoe	کفشماسهای
shoe making	کفشدوزی
shoe polish	واکس کفش
casual shoe	کفشمعمولی
accessory shoe	صفحه فلزی ضمائم
court shoe	رجوع شود به pump
fencing shoe	کفششمشیربازی
to pluck off a shoe	کفشی را بزور کندن
golf shoe	کفشگلف
heeled shoe	کفشپاشنهدار
tennis shoe	تنیس کفش کتانی
tennis shoe	کفش
snow shoe	برفی
snow shoe	کفش
shoe tree	قالب کفش
shoe smith	نعلبند
cleated shoe	کفشمیخدار
shoe polisher	واکسکفش
spiked shoe	کفشمیخدار
shoe lace	بند کفش
golden shoe	بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
golden shoe	کفش طلایی
drilling shoe	پاشنه ی مته کاری
shoe of a pile	نوک شمع
bridge shoe	زیره پل
bridge shoe	پاشنه
bridge shoe	پاشنه پل
brake shoe	کفشک ترمز
shoe string	بند کفش
horse shoe	نعل اسب
hot shoe	راننده زبردست
pole shoe	کفش قطب
pole shoe	کفشک قطب
T-strap shoe	کفشروبنددار
track shoe	عاج
shoe is on the other foot <idiom>	برخلاف حقیقت
die shoe	قاب نگهدارنده ورق
weightlifting shoe	کفشوزنهبرداری
pipe rack	چنگکپیپ
equipment rack	پایهوسایل
spool rack	جاقرقره
roof-rack	باربنداتومبیل
spice rack	قفسه ادویه
stamp rack	مهرچرخدندهدار
rack one's brains <idiom>	به مغز خود فشار آوردن
rack one's brains <idiom>	سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
luggage rack	جایچمدان
toast rack	شیارهایجداکنندهتوستر
go to rack and ruin <idiom>	نتیجه بد حاصل کردن
coat rack	محلآویزکت
rack and pinion	میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
rack rent	اجازه گزاف بستن بر
rack rent	اجازه تمام سال
rack railway	راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
card rack	طاقچه کارت
rack control	نوعی کنترل پروازی غیر دستی
cuvette rack	جاکووتی
plate rack	جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
hay rack	علف دان
paper rack	جاکاغذی
muck rack	کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
loading rack	سکوی بارگیری
rack space	محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
hay rack	جای یونجه
trash rack	اشغالگیر
to rack rent	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
to go to rack and ruin	نابودشدن
bottle rack	جا بطری
card rack	جای کارت
shelving rack	قفسه
ready rack	قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
burning rack	قاب باتری
brake shoe carrier	نگهدارنده کفشک ترمز
brake shoe ring	رینگ کفشک ترمز
Every shoe fits not every foot. <proverb>	هر کفش به اندازه هر پایى نیست.
if the shoe fits, wear it <idiom>	غیر مستقیم منظورش تویی
My shoe-lace has come undone.	بند کفشم باز شده
current-collecting shoe	کششگردآورندهلاستیک
anti-slip shoe	پایهضدلغزش
sling back shoe	کفشپشتباز
principal types of shoe	انواععمدهکفشها
hot-shoe contact	نفطهاتصالفلاش
test tube rack	جای لوله ازمایش
rack type cutter	شانه رنده
rack type cutter	اسکنه نوع شانهای
pipet tray rack	جا پی پتی
print drying rack	میلهرنگیخشکشونده
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com