Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
Other Matches
shooting
تیر
shooting
رمایه
shooting
جوانه
shooting
شوت بسوی دروازه
shooting
باتیر زدن
shooting
تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
shooting
شکار باتفنگ
shooting
تیراندازی
adobe shooting
خرج گذاری مسدود
shooting gallery
میدان تیراندازی تمرینی
shooting galleries
میدان تیراندازی تمرینی
trouble shooting
رفع گیر
flights shooting
مسابقه مسافت نه هدف
shooting line
خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
shooting iron
اسلحه گرم
shooting ckock
ساعت مسابقه
popinjay shooting
کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
instinctive shooting
هدفگیری بدون کمک وسایل دید
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
decoy shooting
شکار به کمک مرغ دام
shooting stick
صندلی عصایی
shooting stick
صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks
صندلی عصایی
shooting sticks
صندلی جمعشو و متحرک
clout shooting
تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
trouble shooting
رفع اشکال
trouble shooting
رفع عیب کردن رفع گیر کردن
execute by shooting
تیرباران کردن
school shooting
تیراندازی در مدرسه
wing shooting
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
shooting stars
شهاب ثاقب
shooting star
شهاب ثاقب
shooting star
ستاره ثاقب
shooting star
تیرشهاب
shooting stars
تیرشهاب
shooting stars
ستاره ثاقب
horse racing and shooting
سبق رمایه
shooting adjustment keys
دکمه
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
position
وضع
position
مقام
on position
وضعیت وصل
position
بردار مکان
[ریاضی]
position
جایگاه
position
وضعیت
position
وضعیت موضع
position
موقعیت
t position
حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position
نهش
position
شغل
position
مرتبه مقام
y position
حالت- ایگرگ
position
مقام یافتن سمت
position
قراردادن یاگرفتن
position
منصب
position
محل
position
حالت محل سازمانی
position
مقام شغل سازمانی
position
مستقرشدن یاکردن
position
قراردادن امورات مربوط به وفایف
position
موضع
position
شکل موقعیت
position
جا
position
نظریه
position
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position
شغل رسمی
position
محل چیزی
position
قرار دادن چیزی در محل خاص
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
وضع چگونگی
to be in a position to do something
موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
an a for a position
درخواست دهنده برای کار
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
screen position
مکان صفحه
punch position
موضع منگنه
punch position
محل منگنه
response position
مکان جواب
ready position
حالت حاضر به تیر
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
ready position
حاضربه تیراندازی
ready position
وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
reclining position
حالت غنوده
repetition of position
تکرار وضعیت
rest position
موقعیت سکون
referee's position
خاک شدن در کشتی
rest position
وضعیت ساکن
rest position
استراحتگاه
prone position
حالت درازکش
prone position
وضعیت درازکش
position indicator
شاخص نماها
position habit
عادت مکانی
position finding
موقعیت یابی
position angle
زاویه تراز
position defense
دفاع یا پدافندثابت
position defense
دفاع موضعی
position correction
تصحیحات موضعی
position control
پیچ مرکز گذار
position buoy
بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
position area
منطقه مواضع
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
position response
پاسخ مکانی
print position
موقعیت چاپ
print position
مکان چاپ
primary position
موضع ابتدایی
primary position
موضع اصلی
predicament position
بخطر افتادن
position of attention
حرکات و احترامات نظامی
post position
محل اسب در شروع
position warfare
نبرد موضعی
position warfare
جنگ موضعی
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
position buoy
بویه موقعیت
sign position
موقعیت علامت
position marker
نشانگرموقعیت
pike position
وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
leg position
مدلپا
document-to-be-sent position
موقعیتفرستادنمدارک
arm position
موقعیتبازو
lotus position
چمباتمه لوتوسی
lotus position
جاگیری لوتوسی
winning position
پوزیسیون برنده
wing position
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
position of the ligament
طرزقراگیریرباط
straight position
فرم مستقیم
tuck position
موفقیتجمعشده
forward position
موقعیت رو به جلو
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
pole position
جلوتر از همه در صف
[مسابقه]
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
This position is much too small for me .
این سمت برای من خیلی کوچک است
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
waltz position
رقص والس
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
starting position
وضعیت راه اندازی
starting position
وضعیت صفر
stag position
پاباز در هوا
stag position
وضع پاهای باز
squatting position
وضعیت چمباتمه در تیراندازی
sitting position
وضعیت نشسته
sign position
مکان علامت
sign position
موضوع علامت
set position
اماده در نقطه اغاز
steinitz position
پوزیسیون اشتاینیتسی
supplementary position
موضع تکمیلی
supplementary position
موضع یدکی
validated position
شغل بلاتصدی سازمانی
validated position
محل سازمانی خالی
unit position
مکان واحد
to seek a position
نظر خواستن
to seek a position
مشورت کردن
to seek a position
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
switch position
موضع دفاعی بینابین
switch position
موضع رابط دفاعی
selection of position
انتخاب موضع
position angle
زاویه ارتفاع جسم
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
duty position
شغل ارجاعی
duty position
شغل
drilling position
مکان مته کاری
drilling position
وضعیت مته کاری
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position
موضع تاخیری
defense position
موضع پدافندی
defense position
موضع دفاعی
critical position
پوزیسیون حساس
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
covered position
موضع پوشیده
duty position
محل شغلی
egg position
حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
firing position
موضع تیر
financial position
وضعیت مالی
final position
وضعیت نهایی
fencing position
گارد شمشیرباز
extreme position
واقع درمنتهاالیه
extreme position
وضعیت نهایی
estimated position
نقطه براوردی
estimated position
نقطه تخمینی
equilibrium position
وضع تعادل
endo position
موقعیت اندو
electrode position
رسوبگیری الکتروشیمیایی
consolidation of position
تکمیل ارایش مواضع
consolidation of position
تحکیم مواضع
axial position
حالت محوری قرارگاه محوری
axial position
وضعیت محوری
attack position
موضع تک
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
assumed position
موضع فرضی
secondary position
موضع فرعی
secondary position
موضع یدکی
alternate position
موضع فرعی
alternate position
موضع یدکی
all position welding
جوشکاری دو طرفه
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
battle position
موضع نبرد
battle position
محل ناو در دریا
commitment position
نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
comma position
وضع بدن در پیچ زدن
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
central position
وضعیت مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com