Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (7 milliseconds)
English
Persian
shop keeper
دکان دار
shop keeper
صاحب دکان
Other Matches
keeper
محافظ
keeper
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
دروازه بان
keeper
بازرس
keeper
حافظ
keeper
نگهبان
keeper
نگهدار
cow keeper
گاودار
door keeper
دربان
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
meat keeper
جاگوشتی
time keeper
وقت نگه دار
book keeper
دفتردار
time keeper
وقت نگهدار
bath keeper
حمامی
bath keeper
گرمابه دار
time keeper
متصدی اوقات کار
file keeper
بایگان
keeper ring
حلقهنگهدارنده
game keeper
قرق چی
bee-keeper
زنبوردار
bee-keeper
زنبور پرور
range keeper
محاسب مسافت توپ
magnet keeper
حفاظ اهنربا
keeper of magnet
حفاظ اهنربا
keeper of a seal
مهر دار
wicket-keeper
دروازهبان
wicket-keeper
عقبدار
goal keeper
دروازه بان
game keeper
قرق چی میدان
score keeper
منشی
gate keeper
دروازه بان
range keeper
محاسب توپ
time keeper
متصدی اوقات
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
keeper
[protector]
[presever]
نگاهدار
[محافظ ]
goal keeper line
خط دروازه بان
aviation sotre keeper
انبار دار قسمت هواپیمایی
shop
مغازه گردی کردن دکه
shop
دکان
shop
خریدکردن
shop
فروشگاه
shop
کارگاه تعمیرگاه
shop
مغازه
keep shop
دکانداری کردن
shop
کارگاه
to keep shop
دکان داشتن
shop
کارخانه خرید کردن
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to keep shop
دکان داری کردن
shop
کارخانه
shop
محل ساخت
shop lifting
دزدی از مغازه ها
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
shop supply
اماد تعمیرگاهی
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
welding shop
کارگاه جوشکاری
shop test
ازمایش کارگاهی
smith's shop
اهنگری
smith's shop
کارگاه اهنگری
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
tuck shop
مغازه حلویات
tommy shop
دکان خواربارفروشی یانانوایی
winding shop
کارگاه سیم پیچی
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
tuck shop
مغازه قنادی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
pawn shop
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
food shop
خواربار فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
food shop
بقالی
grocer's shop
بقالی
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
sweet shop
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
shop-soiled
آسیبدیدهوکثیف
shop steward
رئیس گروه
shop stewards
رئیس گروه
chemist's shop
داروخانه
to shut up a shop
مغازه ای را بستن
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop
مغازهکوچک
sex shop
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant
دستیار مغازه دار
shop floor
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop fronts
ازاره نمای بنا
beauty shop
ارایشگاه
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
break into a shop
دکانی را زدن
cartwright's shop
دوچرخه سازی
coffee shop
رستوران
die shop
حدیده سازی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
کارگاه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
base shop
تعمیرگاه پادگانی
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
bucket shop
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop
رستوران
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
acre shop
حق الارض
assembly shop
کارگاه مونتاژ
shop front
ازاره نمای بنا
lathe shop
تراشکاری
lathe shop
کارگاه تراشکاری
pattern shop
کارگاه مدل سازی
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
railway shop
تعمیرگاه راه اهن
repair shop
workshop
repair shop
تعمیرگاه
shop boy
شاگرد دکان
shop boy
شاگرد
shop boy
پادو
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl
شاگرد دکان
shop girl
شاگرد پادو
shop lifter
دکان بر
shop lifter
دزد مشتری نما
open shop
با کارکرد ازاد
molding shop
کارگاه قالب گیری
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
coffee shop
قهوه خانه
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
nickel shop
ساچمه نیکلی
milling shop
کارگاه فرزکاری
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop
سیستم باز
ingot dressing shop
پرعیار کردن شمش
loam molding shop
قالب گیری ماسهای
shop or work drawing
نقشه در حین انجام کار
hand molding shop
قالبریزی دستی
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
machine shop tool
ابزار ماشینی
plate molding shop
مدلسازی
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com