English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English Persian
shore dinner غذای دریایی
Other Matches
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
I just had dinner. درست چند لحظه قبل شام خوردم
dinner مهمانی
dinner شام
dinner ناهار
he took her in to dinner انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
to get dinner ناهارخوردن
We were having dinner when. . . داشتیم شام می خوردیم که ..
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
It wasnt much of a dinner . زیاد شام مهمی نبود
dinner wagon میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
my neighbour at dinner کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
dinner party میهمانیشام
dinner is ready است
dinner fork چنگالغذاخوری
i asked him to dinner او را به ناهار خواندم
dinner table میزغذاخوری
dinner service فروفغذاخوری
to orders dinner دستور ناهار دادن
dinner dance میهمانیرقص
dinner plate بشقابپلوخوری
dinner knife چاقویغذاخوری
dinner is served شام حاضراست
WI'll you stay for ( to ) dinner? برای شام بمانید (می مانید؟)
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
dinner etc. is served غذا آماده است
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
We had a gorgeous dinner . شام معرکه یی خوردیم
To disg up the dinner . شام را کشیدن
dinner jacket اسموکینگ
Well discuss it at dinner. سرت رابلند کن ببینم
dinner jacket لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner is ready ناهاراماده
dinner jackets اسموکینگ
Well discuss it at dinner. سر شام صحبت خواهیم کرد
dinner jackets لباس مخصوص مهمانی رسمی
don't wait the dinner for me ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
She gave us quite a decent dinner. یک شام خیلی حسابی به ماداد
We are expecting guests for dinner . برای شام مهمان داریم
After dinner he likes to retire to his study. پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
on shore سوی کرانه
on shore روی ساحل
on shore بر کنار
shore شمعک
near shore کرانه
shore کنار دریا
shore لب
shore کرانه
shore شمع
shore تیر چوبی حایل
in shore در اب نزدیک کرانه
near shore کرانهای
shore ساحل
shore ساحل دریا
off shore دور از کرانه
shore شمع چوبی
shore ترساندن
shore فرودامدن
shore کرانه ساحل
shore بساحل رتفن
near shore نزدیک به ساحل
The library is the obvious place for the after-dinner hours. کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
lee shore ساحل در معرض باد
lee shore واقع در سمت پناه دارکشتی
shore formation ته نشست دریاچهای
lee shore سوی قسمت پناه دارکشتی
lee shore مایه خطر
flying shore تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
shore erosion فرسایش ساحلی
on shore winds باد دریایی
an off shore wind بادی که از سوی دریا بوزد
shore boat تاکسی اب
lee shore سمت پناه دارکشتی
lee shore کشتی بادپناه
shore patrol پلیس نیروی دریایی
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shore leave مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
shore duty خدمت ساحل
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
shore break موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
shore boat تاکسی ساحلی
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
sea shore ساحل
sea shore کرانه دریا
on shore winds دریا باد
shore patrol پلیس ساحلی
shore patrol کرانه پاسدار
long shore کرانهای
long shore وابسته بدریا کنار
spur shore دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
spur shore فانتوم
shore terrace تختان کرانهای
shore stablishment تاسیسات ساحلی
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
shore patrol دژبان ساحلی
off shore fisheries شیلات دوراز کرانه
elevated shore line بالاکنار
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com