Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
short weight
سنگ کم
short weight
وزنه کم
Other Matches
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
weight in
وزن کشی
self weight
ویژه وزن
weight
قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight
لنگر
self weight
خود وزن
weight
فشار
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight
میزان
weight
گرانی
weight
وزن دادن
weight
وزن
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
weight
سنگینی
weight
نزن
weight
سنگ وزنه
weight
چیزسنگین
weight
سنگین کردن
weight
بارکردن
landing weight
وزن فرود
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
it pulls its weight
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
gross weight
وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
heavy weight
001 کیلوگرم
middle weight
میان وزن
heavy weight
38+ کیلوگرم
heavy weight
18+ کیلوگرم
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
design take off weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
cross weight
وزن ناخالص
counter weight
وزنه مقابل
counter weight
پاسنگ
counter weight
وزنه تعادل
sliding weight
وزنمتحرک
certificate of weight
گواهی وزن
weight by volume
وزن حجمی
volumetric weight
وزن حجمی
empty weight
وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
equivalent weight
وزن معادل
heavy weight
سنگین وزن
he is half your weight
وزن او نصف وزن شما است
gross weight
وزن با فرف
gross weight
وزن ناخالص
gross weight
وزن ناویژه
gross weight
وزن کل
formula weight
وزن فرمولی
fixed weight
وزن ثابت
equivalent weight
وزن هم ارز
brake weight
لنگر
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
specific weight
وزن مخصوص
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
weight and measures
سنگ و اندازه
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight function
تابع وزنی
weight index
شاخص موزون
weight lifter
وزنه بردار
weight lifting
وزنه برداری
weight man
پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
unit weight
وزن واحد
unit weight
وزن مخصوص
specific weight
سنگینی ویژه
specific weight
وزن ویژه
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
statistical weight
وزن اماری
the weight is kilogrammes
وزن
the weight is kilogrammes
ان 5 کیلوگرم است
to carry weight
نفوذ یا اهمیت داشتن
total weight
وزن کل
weight of solids
وزن ذرات
weight percent
درصد وزنی
weight program
تمرین وزنه برداری
net weight
وزن خالص
net weight
وزن کلی
molecular weight
جرم مولکولی
molecular weight
وزن مولکولی
milliequvalent weight
وزن هم ارز میلی گرمی
middle weight
میانه
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
light weight
سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
operating weight
وزن عملیاتی
weight ratio
نسبت وزن
weight the sugar
قند را بکشید
weight throw
پرتاب وزنه
weight ton
تن سنگین
weight training
بدن سازی
weight zone
مربع وزن گلوله
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
where is the kilogramme weight ?
سنگ کیلوگرم کجاست
where is the kilogramme weight ?
وزنه ....
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
paper weight
وزنه
paper weight
کاغذ نگهدار
letter weight
کاغذ نگاه دار
bow weight
وزن کمان
carpet weight
وزن فرش
pull one's weight
<idiom>
کارها را تقسیم کردن
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
drop weight
وزن سقوطی
light-weight
سر خالی
dead weight
وزن خشکه
dead weight
وزن بی اوار
dead weight
ویژه وزن
throw one's weight around
<idiom>
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
dead weight
خودوزن
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
to lose weight
لاغر شدن
make weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
atomic weight
جرم اتمی
atomic weight
wt.at :symb
atomic weight
وزن اتمی
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
weight trainer
مربیوزنه
weight trainer
آموزندهوزنه
avoirdupois weight
اوزان و مقیاسات اجناس
basis weight
وزن پایه
beta weight
وزن بتا
power to weight ratio
نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
dead weight tonnage
گنجایش باری
design gross weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
light weight cable
کابل سبک
light weight concrete
بتن سبک
light weight concrete
بتن سبک
molecular weight distribution
توزیع وزن مولکولی
molecular weight determination
تعیین وزن مولکولی
size weight illusion
خطای ادراکی اندازه- وزن
special weight race
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
sash balancing weight
پارسنگ
sash balancing weight
وزنه متعادل کننده
maximum landing weight
حداکثر وزن فرود
light weight unit
واحد ساختمانی سبک
weight for age race
مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
To weight up the pros and cons of something .
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
To weight the pros and cons of something.
خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
gram moleculare weight
وزن مولکول گرم
gram formula weight
وزن فرمولی به گرم
gram equivalent weight
وزن هم ارز- گرم
gram equivalent weight
وزن گرمی هم ارز
gram atomic weight
وزن اتمی به گرم
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
governor balance weight
وزنه تعادل رگولاتور
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
ankle/wrist weight
کمربندلاغری
aitcraft operating weight
وزن اصلی هواپیما
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
area weight balance
ترازوی مسطح
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
zero air voids unit weight
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
margin of difference of weight in coins
حد ترخیص allowance
weight-driven clock mechanism
مکانیزم ساعتپانولدار
margin of difference of weight in coins
حد ترخص
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
tirtyfive pound weight throw
مسابقه پرتاب چکش
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
short
خلاصه
short
اتصالی پیداکردن
short
کوچک باقی دار
short
کوتاه کردن
short
<adj.>
مختصر
short
<adj.>
خلاصه
short
کسردار
short
کمتر
short
توپ بی هدف
short
غیرکافی
short
ندرتا
short
ناقص
short
مدار قطع شده
short
شلوار کوتاه تنکه
short course
مسابقه شنا به مسافت 52 وحداکثر 05 متر
short
تک تیر کسری
short
کوتاه خوردن گلوله
short
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
very short
شعاع عمل خیلی کم
short
مودم ارسال داده روی مسافت کوتاه
short
یکمرتبه
something short
نوشابه تند
short
کوتاه مدت
short
بی مقدمه پیش از وقت
short
نزدیک تور
short
پایین تر
very short
برد خیلی کوتاه
short
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short
طولانی نه
short
قاصر
come short
قاصر امدن
short-changes
کلاهبرداری کردن
short-changes
گوشبری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com