Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
shot line
نخ تفنگ
shot line
نخ پران
Search result with all words
course line shot
مشاهده در خط
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
line shot
گلوله در خط
Other Matches
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
shot
اصابت کرده
shot
جوانه زده
shot
تیرزدن
shot
تیر
shot
یک طول زنجیر لنگر
like a shot
بیدرنگ
like a shot
بی تامل
shot
رهاشده
one shot
یک بارهای
shot
رسایی پرتابه
shot
گلوله
shot
تزریق
shot
عکس
shot
جرعه
shot
یک گیلاس مشروب
shot
فرصت ضربت توپ بازی
shot
منظره فیلمبرداری شده
shot
ساچمه
shot
امپول
shot
برد
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
ضربه
shot
اسم مفعول shoot
within shot
در تیررس
to be shot
خراب بودن
shot
تیرپرتاب شده
shot
تیراندازی شده تیرخورده
shot
گلوله تیراندازی شده
Take my shot
بند کفشم باز شده
shot
شوت
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
to be shot
ازکارافتادن
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
dead shot
تیر خطا
big shot
ادم کله گنده
give it your best shot
<idiom>
سخت سعی کردن
big shot
شخص مهم
drop shot
ضربه اهسته روی تور والیبال
eye shot
تیررس
eye shot
زدن بخال
eye shot
تیرداخل خال سیاه
snap shot
عکس فوری گرفتن
snap shot
فوری
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
shot putters
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
snap shot
عکس فوری
smell shot
ساچمه
small shot
ساچمه
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
single shot
اسلحه تک تیر
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
dead shot
تیر اشتباه
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
dismantling shot
تیر تخریب کننده
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
shot in the arm
<idiom>
تشویق یا برانگیختن چیزی
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
stuff shot
شوت ابشاری
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
drop shot
ضربه دراپ
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot
جاخالی
dunk shot
گل ابشاری
single shot
تک گلولهای تک تیر
bar shot
ساچمهیمیلهای
wedge shot
ضربه برشی در گلفV
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
cannon shot
گلوله توپ
cannon shot
تیررس توپ شلیک شده از توپ
carom shot
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
case shot
چار پاره
case shot
چارپاره
case shot
جای فشنگ
solid shot
ساچمهخالص
wild shot
تیر پراکنده
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
bounce shot
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
wood shot
ضربه با قسمت چوبی راکت
with in gun shot
درمیدان تیر درتیررس
hollow shot
گودالساچمه
with in ear shot
در حدود صدا رس
wild shot
تیر بی هدف
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
charity shot
پرتاب ازاد
cheap shot
خشونت عمدی
chip shot
ضربه کوتاه
A shot in the dark
تیری درتاریکی
corner shot
ضربه به گوشه دیوار جلو
She shot up last year .
پارسال یکدفعه قد کشید
big shot
<idiom>
شخص مهم وقدرتمند
crashing shot
شوت محکم
crosscorner shot
ضربه به سمت قطر مخالف
call one's shot
مشخص کردن هدف
acrack shot
تیراندازماهر
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
To fire a shot
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
As soon as a shot was heard …
تا صدای تیر شنیده شد …
mug shot
عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
combination shot
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
trial shot
تیر قلق گیری
trial shot
تیر ازمایشی
trial shot
گلوله ازمایشی
trap shot
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
alley shot
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
to fire a shot
تیرخالی کردن
to fire a shot
شلیک کردن
dab shot
ضربه ناگهانی از نزدیک تور
single shot
گلوله منفرد
kill shot
ضربه محکم
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
ond shot
یکمرتبه
one aircraft was shot down
سرنگون گردید
pull shot
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
hook shot
شوت هوک
hole shot
شکست دادن حریف با شروع بهتر
push shot
ضربه فشاری
rifle shot
تیررس تفنگ
ond shot
یکجا
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
he was shot for a spy
او به جرم جاسوسی تیرباران شد
gun shot
گلوله توپ
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
indian shot
خیز ران هندی
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
out of ear shot
بیرون از صدا رس
jaw shot
ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
one shot multivibrator
نوسانساز یکبارهای
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
open shot
با کارکرد ازاد
open shot
سیستم باز
shot put
پرتاب وزنه
one aircraft was shot down
یک هواپیما
ond shot
بیک حمله دریک حمله
passing shot
ضربه دور از دسترس
shot effect
اثر ساچمهای
gun shot
در تیررس
gun shot
تیررس
forcing shot
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
snap shot
بعجله انجام شده
flying shot
تیر سر پرواز
shot maker
فشنگ ساز
net shot
ضربه لب تور
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
flip shot
ضربه با استفاده از مچ
flight shot
تیرپرتاب
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
long shot
کسیکه درمسابقات
single shot
یکبارهای
shot gun
تفنگ شکاری
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
set shot
شوت درجا
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot clock
ساعت مسابقه
shot blast
ساچمه پاشیدن
shot peen
ساچمه پاشیدن
shot blasting
براده اهن
shot noise
اثر ساچمهای
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
alley oop shot
پرتاب نزدیک سبد
cheap shot artist
بازیگر خشن بصورت عمد
oil shot system
سیستم روغنکاری تحت فشار
under arm net shot
ضربه کوتاه از نزدیک تور
net shot clear
ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
parthian shaft or shot
جنگ و گریز
doublcd barrcled shot
تفنگ شکاری دو لول
parthian shaft or shot
تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot
قیقاج
parthian shaft or shot
تیر اشکانی
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
line to line fault
تماس خطوط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
He is a bih shot ( noise ) in this town .
جزو کله گنده های شهر است
centralized oil shot system
روغنکاری متمرکز فشاری
to take a pot shot
[pot shots]
at somebody
[something]
به کسی
[چیزی]
مثل دیوانه ها تیر اندازی کردن
by-line
خط دوم یافرعی
to come in to line
در صف امدن
the line
صف
in line
شمشیر در وضع حمله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com