English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
shot noise اثر ساچمهای
Search result with all words
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
Other Matches
noise نوفه
noise شلوغ
noise صدا
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise اختلال
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise منبع تغذیه
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise نویز
noise سر وصدا
noise قیل وقال
noise انتشار دادن
noise سر و صدا
noise اوا
noise پارازیت
noise همهمه
noise شایعه و تهمت
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise عامل مخل
noise طنین
noise سر و صدا
what noise is that? این چه صدایی است
noise سروصدا
The noise died down. سروصدا ها خوابید
noise suppressor صدا خفه کن
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
big noise آدم مهمدریکارگان
line noise پارازیت خط
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
grid noise نویز شبکه
to make a noise منتشر شدن
to make a noise پهن شدن
to make a noise شلوق کردن
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
noise filter صافی همهمه
noise generator خش زا
noise immunity مصونیت از اختلال
noise level میزان خش
noise level سطح پارازیت
noise limiter همهمه کاه
noise margin تفاوت خش
noise pollution نوف الایی
noise pollution الودگی صدا
noise potential پتانسیل نویز
noise silencer خاموشگر همهمه
noise suppression پارازیت گیری
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
quantization noise اختلال تدریج
make a noise شلوغ کردن
make a noise سر و صدا کردن
magnetic noise نویز مغناطیسی
he makes most noise میکند
to make a noise صدا کردن
humming noise اغتشاش صوتی
impluse noise نویز ضربه جریان
they make much noise خیلی صدا می کنند
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
induced noise پارازیت القاء شده
induced noise نویزجریان قوی
input noise پارازیت ورودی
input noise پارازیت اولیه
intensity of noise شدت پارازیت
noise transmitter فرستنده پارازیت
they make much noise زیاد شلوق می کنند
line noise اختلال
schottky noise همهمه شوتکی
background noise همهمه
background noise پارازیت
background noise اختلال پس زمینه
background noise اصوات مزاحم
ambient noise صدای اطراف
grid noise پارازیت شبکه
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
ambient noise نوعی صدای زیرابی
background noise صدای پس زمینه
to make noise سر و صدا کردن
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
to make a noise in the world مشهور شدن
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
shot جوانه زده
shot جرعه
like a shot بیدرنگ
shot تزریق
one shot یک بارهای
shot رسایی پرتابه
shot تیراندازی شده تیرخورده
shot ساچمه
shot تیرزدن
shot گلوله تیراندازی شده
shot ضربه
shot تیر
shot شوت
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot یک گیلاس مشروب
like a shot بی تامل
shot گلوله
shot اصابت کرده
shot یک طول زنجیر لنگر
shot رهاشده
shot امپول
shot منظره فیلمبرداری شده
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot عکس
shot برد
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot تیرپرتاب شده
shot اسم مفعول shoot
within shot در تیررس
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
to be shot ازکارافتادن
to be shot خراب بودن
Take my shot بند کفشم باز شده
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
single shot یکبارهای
single shot گلوله منفرد
single shot تک گلولهای تک تیر
single shot اسلحه تک تیر
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
small shot ساچمه
smell shot ساچمه
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
shot clock ساعت مسابقه
shot blast ساچمه پاشیدن
shot peen ساچمه پاشیدن
shot blasting براده اهن
shot effect اثر ساچمهای
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot gun تفنگ شکاری
shot line نخ تفنگ
shot line نخ پران
shot maker فشنگ ساز
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
trial shot تیر ازمایشی
snap shot فوری
snap shot عکس فوری گرفتن
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stuff shot شوت ابشاری
trial shot گلوله ازمایشی
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
to fire a shot تیرخالی کردن
to fire a shot شلیک کردن
trial shot تیر قلق گیری
wedge shot ضربه برشی در گلفV
wild shot تیر پراکنده
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
A shot in the dark تیری درتاریکی
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
solid shot ساچمهخالص
hollow shot گودالساچمه
bar shot ساچمهیمیلهای
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
with in ear shot در حدود صدا رس
wild shot تیر بی هدف
snap shot بعجله انجام شده
snap shot عکس فوری
flight shot تیرپرتاب
dead shot تیر خطا
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
crashing shot شوت محکم
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
course line shot مشاهده در خط
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot ضربه کوتاه
dead shot تیر اشتباه
dismantling shot تیر تخریب کننده
eye shot تیرداخل خال سیاه
eye shot زدن بخال
eye shot تیررس
dunk shot گل ابشاری
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
drop shot جاخالی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com