Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
side board
میز دم دستی
side board
میز پا دیواری
side board
میز کناری
side board
میز قفسه دار
Other Matches
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
on the other side
<adv.>
از سوی دیگر
right side up
وارونه
side with
<idiom>
عاشق چیزی بودن
On that side .
درآن طرف
over the side
خارج از ناو
right side up
پشت رو
out side of
جز غیراز
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
on side
پایان بازی
side by side
پهلو به پهلو
on the other side
<adv.>
ازطرف دیگر
on one side
<adv.>
یکی انکه
on the other side
<adv.>
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
طور دیگر
side out
خطای سرویس
side out
خراب کردن سرویس
on the other side
<adv.>
درمقابل
along side
در کنار
along side
پهلو به پهلوی
along side
تا کنار
along side of
درپهلوی
along side of
دربرابر
along side of
درقبال
on side
در داخل خط خارج نشده
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
side
پهلو کناره
side
طرف
side
جهت
side
تیم
side
سو
side
بر
side
در یکسو قرار دادن
side
طرفداری کردن از
side
کناره
side
ضلع
side
جنب جانب
side
پهلو
side
سمت کنار
off side
خارج از خط
near side
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
near side
سمت چپ اسب
on one side
<adv.>
در یک طرف
in side
سمت سرویس زمین اسکواش
along side
در پهلو
he is on our side
طرف ما
he is on our side
طرفدار مااست
in side
سمت سرویس زمین
side
سمت
across the board
یکسره
across the board
شامل تمام طبقات
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
to go on board
سوارکشتی شدن
To get on board.
سوار کشتی شدن
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
by the board
از طرف پهلوی ناو
over the board
بازی شطرنج حضوری
across the board
سرجمع
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
go by the board
از ناو پرت شدن
board
سوار
board
کشتی
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
صفحه مدار
board
برد
board
مقوا
board
جلد کردن تخته
board
تابلو
board
تخته
board
غذای روی میز
board
اغذیه
board
میزشوریادادگاه
board
میز غذا
board
تابلوی امتیازات
board
صفحه یامیز شطرنج
board
سکوی شیرجه
board
روکش کردن
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
پانسیون شدن
board
هیئت کمیسیون
board
تخته حاوی نقشه
board
هیئت ژوری
board
هیات
board
منزل کردن
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
شدن
above board
به طور آشکار
above board
بی حیله
board
تخته پوش کردن
pipe the side
تجمع گارد احترام
side reflector
منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
side weir
سرریز کناری
side whiskers
سبیل چخماقی
side ward
ازپهلو
on the north side of
پهلوی من بنشینید
on the opposite side
در طرف روبرو
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
spear side
طرف پدری
spear side
سلاله ذکور
sunny side up
فقط یک طرفش پخته
piping the side
احترام با سوت
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
sit at my side
درپهلوی من بنشینید
on the opposite side
در انسوی دیگر
on the father's side
از سمت بدر
to win over to one's side
مجذوب خود کردن
side party
گروه رنگ زن
side post
بائو
image side
جهت تصویر
side post
باهو
side post
قائمه
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
flip side
بخش ثانوی هرچیز
flip side
پشت هرچیز
hill side
دامنه تپه
side-splitting
رودهبر کننده
side-splitting
از ته دل
supply-side
نمادشی
supply-side
عرضهای
side reaction
واکنش جانبی
side reflector
پرتوافکن کناری
it is smooth out side
از بیرون صاف است
side effects
آثار جانبی
king side
جناح شاه شطرنج
negative side
بخش منفی
the right side of a fabric
روی پارچه
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
to be on the safe side
باقی نباشد
side overlap
پوشش جانبی عکس هوایی
side boy
گارد احترام میز پاس
to win over to one's side
بطرف خوداوردن
flip side
پشت صفحهی گرامافون
to win over to one's side
غالب امدن بر
weak side
زمین دور از توپ
weak side
حمله باتعداد کم جبههای با تعدادکمتر بازیگر
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
weather side
سمت بادگیر
lee side
ward lee : syn
lee side
سمت پناه
positive side
بخش مثبت
side job
شغل غیر سازمانی
side car
جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
side show
نمایش فرعی
side burns
خط ریش
side burns
موی سر درجلوگوشها
side lines
محوطه بیرون از خط کناری
side screen
چادر افتاب گیر
side burns
لاپات
side lights
چراغهای طرفین ناو
side box
لژکنار
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
side band
ساید باند
side band
باند کناری
side arms
جنگ افزارکمری
side cast
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
side chain
زنجیر جانبی
side honors
مراسم ادای احترام در میزپاس
side group
گروه جانبی
side glance
نظر فرعی نظر اجمالی
side glance
نظر بیک طرف
side friction
اصطکاک جانبی
side foot
ضربه با کنار پا
side show
موضوع فرعی
side effects
اثرات فرعی
side effects
اثرات جنبی
side dish
غذاهای فرعی
side slip
یک برشدن یا سر خوردن
side contact
شاخک لامپ
side circuit
مدار جانبی
side slip
بچه حرامزاده
side arms
اسلحه کمری
side armor
سلاح کمری
side view
از پهلو
side view
نمای جانبی
side view
نمای پهلویی
road side
کنار جاده یا خیابان
side view
نمای جنبی
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
right side of a cloth
روی پارچه
side walk
پیاده رو
side wall
دیوار پهلویی
side ward
یک بری
side ward
پهلویی
side ward
ضلعی
side view
نیمرخ
side veiw
نیمرخ
side arm
کمری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com