English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
sign flag پرچم علامت
Search result with all words
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
Other Matches
plus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
V-sign علامت پیروزی
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
to sign up for something نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
sign off جارفتن
sign off پایان دادن به
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
sign off علامت ختم ارسال پیام
plus sign علامت بعلاوه
sign off off log
sign on قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
plus sign که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus sign علامت جمع
sign on on log
plus sign علامت باضافه
sign up <idiom> تعهددادن
sign over <idiom> بطور قانونی
to sign away با امضامنتقل کردن
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
temporal sign علامت زمانی
stop sign علامت توقف
equals sign نمادتساوی
traffic sign تابلو علایم
sign writer لوحه نویس
sign writer تابلو نویس
traffic sign لوحه نشانه گذاری
counter sign اسم شب
multiplication sign نمادضرب
dollar sign حرف
dollar sign که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
equal sign علامت برابری
equal sign علامت تساوی
division sign نماد تقسیم
warning sign علامت اخطار
sign bit بیت علامت
exterior sign علامتخارجی
warning sign علامت احضار
traffic sign علامت عبور و مرور
traffic sign تابلو نشانه گذاری
counter sign اسم عبور
sign test ازمون علامتها
sign of god ایت الله
sign a waiver قبول اغماض نمودن
sign and magnitude علامت و مقدار
sign magnitude علامت و مقدار
sign bit ذره علامت نما
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
sign character دخشه علامت نما
sign digit رقم علامت نما
sign digit رقم علامت
sign extension گسترش علامت
sign gestalt علامت- گشتالت
sign learning علامت اموزی
sign manual امضا پادشاه
romberg's sign علامت رومبرگ
sign of the cross علامت صلیب
sign of weakness نشان ضعف
sign post تابلو راهنما
sign position موقعیت علامت
sign position مکان علامت
sign position موضوع علامت
is a monetary sign انگلیسی است
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
is a monetary sign نشان پول
pharmaceutical sign نشان داروسازی
pharmaceutical sign علامت دواسازی
positive sign علامت مثبت
sign of zodiac برج
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
sign of weakness دلیل ضعف
sign manual صحه ملوکانه
counter sign نشانی
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
advance sign علامت اوانس
sign language زبان مخصوص کرها
minus sign علامت منها
radical sign علامت جذر
sign language مکالمه با اشاره
sign language زبان اشاره
sign languages زبان علامات
call sign معرف
call sign معرف رادیویی
sign languages زبان اشاره
sign languages مکالمه با اشاره
sign language زبان علامات
minus sign برای تفریق یا مقدار منفی
sign languages زبان مخصوص کرها
I wI'll get (persuade)him to sign . اورا حاضر بامضاء می کنم
sign flasher چشمک زن
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
star sign علامتزودیاک
minus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
minus sign منفی
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
flag نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flag ثباتی که حاوی بیتهای پرچم و وضعیت CPU است
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
flag ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
flag نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag تخته سنگ
flag باپرچم علامت دادن
flag پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag جاده سنگ فرش
flag سنگ فرش
flag برگ شمشیری
flag زنبق
flag دم انبوه وپشمالوی سگ
flag علم
flag سنگفرش کردن پایین افتادن
flag ازپا افتادن
flag پرچم ساعت شطرنج
flag خسته شدن دونده دراخر مسابقه
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag پرچم مخابره
flag پرچم افراشتن افراشتن
flag پژمرده کردن
flag بیرق
zero flag پرچم صفر
flag سست شدن
flag پرچم
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
address call sign رمز ادرس
change sign key کلیددکمهتغییرات
level crossing sign علامتخطعبور
number of tracks sign شمارهعلائملبه
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
sign flip flop الاکلنگ علامت نما
To give a signal ( sign) . علامت دادن
collective call sign معرف عمومی
collective call sign معرف مشترک یکانها
radio call sign معرف رادیویی
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
address call sign معرف ادرس
net call sign معرف شبکه
net call sign معرف رادیویی شبکه
so strike one's flag پرچم خودراخواباندن
so strike one's flag کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
sweet flag اگیرترکی
square flag پرچممربع
rectangular flag پرچممستطیلی
sword flag زنبق زرد
yellow flag پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
flag with Schwenkel پرچمبادنباله
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
signal flag پرچم مخابراتی
flag day روز پرچم
white flag پرچم سفید
centre flag پرچموسطی
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
flag shapes اشکالپرچم
parts of a flag اجزایپرچم
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
flag of convenience کشتی با پرچم غیر
device flag پرچم دستگاه
diver's flag پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
flag bag کیف پرچم
flag boat کرجی پرچم دار
flag boat کرجی نشان دار
flag bridge پل تیمساران
flag bridge پل پرچم
flag byte لقمه پرچم
flag captain فرمانده ناو سرفرماندهی
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
flag git ذره پرچم
flag guard گارد پرچم
flag guard نگهبان پرچم
flag hoist مخابره با پرچم
flag hoist بالا بردن پرچم
flag lieutenant اجودان تیمسار
corner flag پرچم کرنر
control flag پرچم کنترل
flag of convenience پرچم اسایش
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving اهتزاز پرچم
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag-waving اهتزاز پرچم
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
alphabetical flag پرچم الفبا
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
beach flag پرچم شاخص اسکله
black flag پرچم دزدان دریایی
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
caution flag پرچم اعلام خطر
checkered flag پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
control flag پرچم کنترل فرامین
control flag پرچم نشان دهنده دستورات
flag lieutenant اجودان
flag officer افسر دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com